واژهگزینی
«وبگاه» واژه مصوب گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژه «وبسایت» (Website) در زبان انگلیسی میباشند.

هنجار
هَنجار در اصطلاح دانش جامعهشناسی به یک الگوی رفتاری گفته میشود که روابط و کنشهای اجتماعی را تنظیم میکند، اکثریت جامعه خود را به آن پایبند میدانند و در صورتی که شخصی آن را رعایت نکند، جامعه او را مجازات میکند.
هنجارهای درونی، هنجارهایی هستند که در صورت عدم رعایت آنها، مجازات رسمی و مشخصی وجود ندارد. هنجارهای بیرونی، هنجارهایی هستند که برای اعضای یک جامعه از پیش تعیین گشته است. ترس از مجازات و میل درونی، اعضای جامعه را به پیروی از هنجار ترغیب میکند. اگر هنجارها در جامعهای ثبات نداشته باشند، و یا با برخی نظمهای دیگر اجتماعی در تضاد و تعارض باشند، افراد جامعه کمتر از هنجارها پیروی خواهند کرد. هنجارها در جوامع مختلف، ممکن است متفاوت یا حتی متضاد باشند. بیهنجاری باعث از بین رفتن استحکام نظام اجتماعی میشود. انواع دیگر قاعدهمندیهای نظام اجتماعی، عادتها و رسمها هستند.
فضای مجازی
فضای مجازی واژهای است که در دهه ۱۹۸۰ وارد ادبیات علمی تخیلی شد و شاغلان در زمینه کامپیوتر و علاقهمندان به سرعت آن را به کار بردند و در دهه ۱۹۹۰ رایج شد. در این دوره، استفاده از اینترنت، شبکه و مخابرات دیجیتال سریعاً در حال رشد بود و لفظ فضای مجازی میتوانست بسیاری از ایدهها و پدیدههای نوظهور را نمایندگی کند.
لفظ مادر فضای مجازی سایبرنتیک است که از κυβερνήτης یونانی باستان به معنای فرماندار یا راننده مشتق شده، واژهای که نوربرت وینر برای کار پیشگامانه اش در مخابرات الکترونیک و علم کنترل به کار برد.
وبنوشت
وبنوشت یا وبلاگ که به آن تارنوشت ، تارنگار یا بلاگ (به انگلیسی: Blog) هم میگویند، نوعی از صفحات اینترنتی است با محتوای شخصی که مطالب آن بر مبنای زمانی که ثبت شده گروهبندی و به ترتیب از تازهترین رخداد به قدیم ارائه میگردد. نویسندهٔ وبنوشت، وبنویس یا تارنویس نامیده میشود و ممکن است بیش از یک نفر باشد، وبنویس به گزارش مداوم رویدادها، خاطرات، و یا عقاید یک شخص یا یک سازمان میپردازد. واحد مطالب در وبنوشت، پست است، در حالی که واحد مطالب در وبگاه صفحه میباشد. معمولاً در انتهای هر مطلب، برچسب تاریخ و زمان، نام نویسنده و پیوند ثابت به آن یادداشت ثبت میشود. فاصلهٔ زمانی بین مطالب وبنوشت لزوماً یکسان نیست و زمان نوشتهشدن هر مطلب به خواست نویسندهٔ وبنوشت بستگی دارد. مطالب نوشته شده در یک وبنوشت همانند محتویات یک وبگاه معمولی در دسترس کاربران قرار میگیرد. در بیشتر موارد وبنوشتها دارای روشی برای دسترسی به بایگانی یادداشتها هستند (مثلاً دسترسی به بایگانی بر حسب تاریخ یا موضوع). بعضی از وبنوشتها امکان جستجو برای یک واژه یا عبارت خاص را در میان مطالب به کاربر میدهند.
واژهشناسی و واژهگزینی
واژهٔ وبلاگ اولینبار توسط یورن بارگر استفاده شد که یک همآمیزی از دو واژهٔ وب و لاگ است. واژهٔ لاگ، واژهایست از ریشه واژهٔ یونانی لوگاس که در قرون میانه در معنای دفتر گزارش سفر کشتیها به کار میرفتهاست. لاگ در زبان تخصصی رایانه به پروندههایی گفته میشود که گزارش وقایع رخداده در رایانه را ثبت میکنند. بلاگ نیز شکل کوتاهشده وبلاگ است.
انواع وبنوشتها
به جز نوع نوشتاری وبنوشت، با گسترش روزافزون فناوریهای اینترنتی، سامانههای نوینی از وبنوشتها نیز گسترش پیدا کردهاست.
در حال حاضر وبنوشتها به صورتهای مختلفی مانند وبنوشت عکسی، ویدئو بلاگ، فلش بلاگ، پادکست و صدا بلاگ نیز وجود دارند.
تاریخ وبنویسی
نخستین وبنوشت دنیا SCRIPTING NEWS متعلق به دیوید واینر بود. در آغاز سال ۱۹۹۹ ۲۳ وبنوشت در اینترنت وجود داشت و در عرض چند ماه تعداد آنها به میلیونها وبنوشت رسید که از نقاط مختلف جهان مینوشتند.
وبنوشتهای فارسی
در ایران نخستین وبنوشت را سلمان جریری دانشجوی ۲۳ ساله مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی امیرکبیر، در ۱۶ شهریور ۱۳۸۰ ایجاد کرد و موج وبنویسی در مهرماه ۱۳۸۰، توسط حسین درخشان روزنامه نگار مقیم تهران مقالهای با عنوان«چگونه در اقیانوس اطلاعاتی این روزها غرق نشویم» در مجله دنیای کامپیوتر در ایران آغاز شد. نخستین وبنوشت فارسی زبان ایرانی با استفاده از «بلاگ اسپات» و دوماه پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ راه اندازی شد. چندماه بعد نخستین ارائهدهندهٔ خدمات وبنوشت فارسی یعنی «پرشین بلاگ» راه اندازی شد. در سال اول حدود ۱۰۰ وبنوشت ایجاد شد و سالهای بعدی با ایجاد سرویسهای پرشین بلاگ، بلاگ اسکای و بلاگفا به دهها هزار رسید.
طبق اطلاعات مندرج در سایت بلاگ سنسوس، در سال ۲۰۰۸ وبنوشتهای فارسی در رتبه دهم زبانهای وبنوشتی رایج در جهان قرار داشتند. گزارشهای جدید نشان میدهد که در مجموع بیش از ۴٫۵ میلیون وبنوشت فارسی به ثبت رسیده که در میان آنها بیش از ۴۵۰ هزار وبنوشت فعال وجود دارد. در حال حاضر در ایران بیش از هشت میلیون وبنوشت ثبت شده وجود داشته و ایران از این حیث جایگاه دهم را در جهان داراست.
در میان افغانان نخستین وبنوشت را ضیا افضلی به نام «غزل امروز افغانستان» از کانادا نوشتهاست. نخستین وبنوشتی که از داخل افغانستان نوشته شدهاست را وحید پیمان ایجاد کرد.
ارائهدهنده خدمات وبنوشت
وبگاه ارائهدهندهٔ خدمات وبنوشت یک نوع وبگاه است که با کمک آن میتوان به سادگی وبنوشت ایجاد کرد. بسیاری از این وبگاههای ارائه کنندهٔ این نوع خدمات، از نرمافزارهای وبنوشت معروف استفاده میکنند. به عنوان نمونه وردپرس دات کام از نرمافزار وردپرس استفاده میکند. مزیت این نوع وبگاهها در آن است که کاربر خود مجبور به میزبانی و پیکربندی نرمافزار نیست. در مقابل، تمام تنظیمات نرمافزار وبنوشت هم برای کاربر در دسترس نخواهد بود.
این نوع وبگاهها خدمات مختلفی را ارائه میکنند. متداولترین این خدمات، امکان ایجاد وب نوشت نوشتاری است. برخی از این وبنوشتها امکان ایجاد وبنوشت عکسی (فتوبلاگ)، وبنوشت صوتی (پادکست)، و یا وبنوشت ویدیوئی (ویدئوبلاگ) را نیز ارائه میکنند.
ارائهدهندگان خدمات وبنوشت فارسی
وبگاههای ارایه کنندهٔ خدمات وبنوشت به فارسی، ابتدا متمرکز بر خدمات وبنوشت متنی بودند اما تدریجاً انواع دیگر خدمات، نظیر میزبانی پادکست و وبنوشتهای تصویری را نیز ارائه کردند.
اولین وبنوشت دهندهٔ تماماً فارسی، پرشینبلاگ است که در ۲۳ خرداد ۱۳۸۱ کار خود را رسماً آغاز کرد. تا پیش از آن، وبنوشت دهندههای چند زبانه نظیر بلاگر را میشد برای وبنوشتهای فارسی به کار گرفت. در طول سالهای دههٔ ۸۰ و ۹۰ خورشیدی، برتعداد وبنوشت دهندههای تماماً فارسی افزوده شد. آمار رسمی از تعداد این وبگاهها موجود نیست اما گمان میرود که حدود ۳۵۰ وبنوشت دهندهٔ تماماً فارسی مشغول فعالیتاند.
از جمله ارائهدهندگان خدمات وبنوشت به فارسی میتوان به بلاگ اسکای، بلاگفا، پارسی بلاگ، پرشینبلاگ و میهن بلاگ اشاره کرد.
روابط اجتماعی
روابط اجتماعی یک واژه فراگیر بوده و شامل سیاست اجتماعی و مدیریت اجتماعی است که هر دو با زمینههای علوم سیاسی و علوم اقتصادی پیوند نزدیکی دارند.
مباحث سیاست اجتماعی عموماً آشکارا مورد توجه قرار می گیرند. کسانیکه در این جُستارها شرکت میکنند باید دارای دیدگاههای خاصی باشند تا بتوانند بحث را همراهی کنند.
روابط اجتماعی اینگونه نیست و بر روی روشهای مدیریت اجتماعی که با استفاده از نمونههای تاریخی و نتایج ثبت شده شکل میگیرد، متمرکز است.
روابط اجتماعی را میتوان به صورت مدیریت مفید روابط حقوقی و فرهنگی تعریف کرد. (جرمی کین، همکار بنیاد EPPA، مشاوران روابط اجتماعی سراسر اروپا)
عملگرایی به چگونگی و تفسیر عمومی روابط اجتماعی میپردازد.
فهرست موضوعات روابط اجتماعی:
حکومت، دولت، شیوههای حکومت
جمهوری
مردمسالاری
پادشاهی
امنیت
جرم، دادرسی جنایی
نظامی
دفاع غیرنظامی، آمادگی اضطراری، گروههای پاسخگو در موقعیتهای اضطراری
قانونی، بیقانونی
سلامت عمومی، آلودگی، معاملات اوراق بهادار
سیاست صنعتی، سیاست سرمایه گذاری، مالیات، تعرفه گمرکی و تجارت
بودجه
وضع مالیات (مالیات بندی)
سوسیالیسم (اشتراکباوری)
فنسالاری (حکومت مهندسان و دانشمندان علوم)
مدیریت
درجات روابط اجتماعی
جامعهشناسی
جامعهشناسی دانش بررسی جامعه است. این رشته علمی به بررسی جوامع بشری، برهمکنشهای آنها، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاریشان نگاه داشته یا تغییر میدهد، میپردازد. هدف این حوزه علمی پرداختن به تجزیه جامعه به بخشهای تشکیل دهندهاش مانند انجمنها، نهادها، گروههای همجنس، همنژاد، یا همسن، و بررسی نحوه برهمکنش فعال این اجزاء با همدیگر است. علاوه بر اینها، این علم موضوعاتی مانند طبقه اجتماعی، قشربندی، جنبش اجتماعی، تغییرات اجتماعی و بی نظمیهایی مانند جرم، انحراف، و انقلاب را مورد تحقیق قرار میدهد.
از آنجایی که در مقایسه با بقیه حیوانات، انسان کمتر تحت تأثیر و کنترل غرایز میباشد، بخش زیادی از رفتارهای او توسط ساختارهای اجتماعی کنترل میشود. این موضوع ضرورت وجود ارگانهای اجتماعی (از قبیل ارگانهای اقتصادی، مذهبی، آموزشی، سیاسی،...) جهت مشخص کردن رفتارها و تصمیمات انسانها را نشان میدهد. رشته جامعهشناسی به بررسی نحوههای تأثیر ارگانهای اجتماعی بر رفتار انسانها، برهمکنش ارگانهای اجتماعی مختلف با یکدیگر، تشکیل، فرسودگی و نابودی آنها میپردازد. از آنجایی که جامعهشناسی به رفتار ما به عنوان موجوداتی اجتماعی توجه دارد، زمینه پژوهش آن از واکاوی (تحلیل) تماسهای کوتاه میان افراد ناشناس در خیابان گرفته تا بررسی روندهای اجتماعی جهانی، همه را دربر میگیرد. جامعهشناسی، علم شناخت جامعه و همچنین ساختارها، روابط درون آن، نهادهای آن و واقعیتهای اجتماعی است.
ابن خلدون مؤسس «علمی از تشکیلات اجتماعی» بوده که به آنچه امروزه جامعهشناسی خوانده میشود شباهت دارد؛ چنانچه برخی از محققین ابن خلدون را پدر جامعهشناسی میشناسند. بگفته دانشنامه بریتانیکا جامعهشناسی در اواخر قرن ۱۹ میلادی بواسطه کارهای امیل دورکیم در فرانسه، ماکس وبر و گئورگ زیمل در آلمان، رابرت پارک و آلبیون وودبری اسمال در آمریکا ظهور کرد. جامعهشناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد.
جامعهشناسان از روشهای مشاهدهای مختلف، نظرسنجی و مصاحبه، تحلیلهای آماری، آزمایشهای کنترل شده، و روشهای دیگر بهره میجویند.
تاریخچه
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون تاریخنگار، جامعهشناس، مردمشناس و سیاستمدار مسلمان است. وی را از پیشگامان تاریخنگاری به شیوهٔ علمی و از پیشگامان علم جامعهشناسی میدانند که حدود ۴۰۰ سال پیش از اگوست کنت - مؤسس علمی به نام جامعهشناسی (به فرانسوی: La sociologie) در فرانسه - میزیست. ابنخلدون این علم جدید را عمران نام نهاد.
وی در ۴۲ سالگی به نگارش کتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد که مقدمهٔ آن بیش از خود کتاب شناخته شدهاست. این کتاب، به دلیل سبک بدیع و نگرش نوینش، توجهات بسیاری را به خود جلب داشت و از دلایل اصلی شهرت وی است. کتاب او با نام «مقدمه ابن خلدون» در ایران شهرت دارد و توسط محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه شدهاست.
او به عنوان بزرگترین اندیشمند شرق شناخته میشود. در کتاب مقدمه وی از تکرار تاریخ در یک چرخه شش نسلی سخن گفته. این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز میشود. در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند میشود که مردم آن به هنر و موسیقی روی میآورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بی نیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست میدهند تا اینکه قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح میکند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار میشود. او برای مثال میگوید که پارسها از عربها شکست خوردند عربها از ترکان غزنوی و سلجوقی و ترکان نیز از مغولها شکست خوردند. اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است اما این دانشمند توانسته با اندیشه یونانی و با نگاه ژرف و تجربه طولانی خویش به عنوان سیاستمداری کارکشته تئوریهای نوین جامعهشناسی خود را توسعه دهد.
از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد میشود. او در همین کتاب برای نخستین بار شیوههایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده.
قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی
بنا شده بود بهره جستهاست. واژهٔ فرانسوی Sociologie نخستین بار در ۱۸۳۷ توسط اگوست کنت فیلسوف فرانسوی ابداع شد، هر چند او را مؤسس رشتهٔ علمی جامعهشناسی بهحساب نمیآورند. کنت با الهام گرفتن از علم فیزیک و ملاحظه موفقیت آن، هدفش را یافتن قوانین همواره صادق حاکم بر جوامع انسانی توسط یک روشی علمی تعریف کرد. کنت در ابتدا علماش را فیزیک اجتماعی نامید، اما بعدها نام آنرا به جامعهشناسی تغییر داد. او میخواست چیزی مشابه آنچه در فیزیک انجام شده بود را در جوامع انسانی پیادهسازی کند. افراد دیگری نیز در قرن ۱۹ میلادی (همانند کارل مارکس) بودند که خود را جامعهشناس نمیخواندند ولی امروزه به عنوان پایهگذاران این رشته شناخته میشوند. جدا از این افراد، در قرن ۱۹ میلادی روشهای مطالعات آماری نیز تدوین شد که بعدها در تدوین رشته جامعهشناسی مورد استفاده قرار گرفت.
شناخته شدن به عنوان یک رشته دانشگاهی و توسعه
جامعهشناسی برای اولین بار در سالهای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی به عنوان یک رشته دانشگاهی شناخته شده و در دانشگاهها شروع به تدریس شدن کرد. اولین مکتب جامعهشناسی مکتب دورکیم بود. این مکتب که توسط جامعهشناس فرانسوی امیل دورکیم تأسیس شد تأکید زیادی بر وجود واقعیتهای در سطح اجتماع داشت که مستقل از ویژگیهای روانی مختلف تک تک افراد. جهت تلاش برای یافتن این حقیقتها و ارتباط آنها با هم، این گروه از جامعهشناسان شروع به بررسی جوامع انسانی بدوی کردند. در فرانسه و در کشورهای انگلیسی زبان تلاش بر این بود که مدلهای از ساختارهای اجتماعی به تقلید از آنچه در رشته فیزیک انجام میشود ارائه کنند.
اقتصاددان و مورخ ماکس وبر در تثبیت جامعهشناسی به عنوان یک رشته دانشگاهی در آلمان در دهههای اول قرن بیستم نقش عمدهای بازی کرد. جامعهشناسان آلمانی بر خلاف جامعهشناسان فرانسوی و انگلیسی زبانان بجای تقلید از روش مدل سازی رایج در علوم فیزیکی بیشتر متاثر از تحلیلهای تاریخی و تحت تأثیر دیدگاههای مارکسیستی قرار داشتند. در بریتانیا رشته جامعهشناسی تا حدود سالهای ۱۹۶۰ میلادی تنها در یک مؤسسه آموزشی (The London School of Economics) تدریس میشد، و علاقهها بیشتر به یافتن تغییرات تکاملی جامعه بریتانیا و حل مسائل مربوط به اداره حکومت محدود میشد.
در ایران
جامعهشناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد. صدیقی که مدرک دکترای خود را در فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه پاریس اخذ کرده بود، پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی دانشگاه تهران به تدریس جامعهشناسی و تاریخ فلسفه پرداخت. تلاشهای اصلی صدیقی «اشاعه و کاربردی نمودن شناخت علمی پدیدههای اجتماعی و بستر سازی و برپایی ساختارهای سازمانی مناسب برای توسعه علوم اجتماعی» بود.
زیررشتههای جامعهشناسی
برای مدت طولانی جامعهشناسان به واکاوی تغییرات تاریخی جوامع غربی و تحلیل روابط و وابستگیهای بین مؤسسات اجتماعی مختلف و ملزومات زندگی اجتماعی مانند اقتصاد، حکومت، خانواده و مذهب میپرداختند. به عبارت دیگر، تلاش جامعهشناسان ادغام نظریات و دادههای جمع آوری شده و اکتشافات علوم اجتماعی مختلف بود. امروزه این موضوعات در زیررشته نظریههای جامعهشناسی مورد بررسی قرار میگیرند. این زیررشته همچنین مفاهیم اصلی زندگی اجتماعی را مورد تحلیل قرار میدهد و بر خلاف تحلیلهای قرن ۱۹ میلادی، تأکید زیادی روی جمعآوری دادههای آماری و تحقیقات میدانی دارد.
نمونههایی از زیر رشتههای جامعهشناسی عبارتند از ازدواج و خانواده، برابری اجتماعی و طبقه بندی اجتماعی، روابط نژادی، رفتارهای منحرف، جوامع شهری، و مؤسسات پیچیده.
نظریههای جامعهشناسی
نظریههای جامعهشناسی چهارچوبهای نظری هستند که جامعهشناسان از آنها برای توضیح و تحلیل فعالیتها، فرایندها و ساختارهای اجتماعی استفاده میکنند. نظریههای جامعهشناسی به سه دسته کلی تقسیم میشوند. دسته اول نظریاتی هستند که با الهام از روش اتخاذ شده در علوم طبیعی، و با هدف یافتن قوانین جامع حاکم بر اجتماع انسانها ایجاد شد. نظریه پردازان در این رشته تلاش دارند که روابط علت و معلولی حاکم بر جوامع انسانی را کشف کنند. قوانین و مدلهای پیشنهاد شده میبایست بگونهای بیان شده باشند که صحت آنها آزمایش پذیر باشد. به عبارت دیگر جمعآوری دادهها این نظریات را تأیید و یا تکذیب بکند. از تحقیقات بعدی در این زمینه را بنا نهاد. دسته دیگری از نظریات اجتماعی بجای بررسی دادههای تجربی فرایندهای اجتماعی، مسائل پایهایتر و درونیتر را مورد بحث قرار میدهند. برخی از این مطالعات به خصوص به بررسی «رفتار» و «نظم» میپردازند و سعی در پاسخ به سؤالاتی مانند آنچه در زیر آمده میکنند: آیا رفتارهای اجتماعی عملگرا و هدفگرا هستند یا اینکه توسط ملاحظات زیبایی شناسی، عاطفی و اخلاقی شکل گرفته و هدایت میشوند؟ آیا الگوهایی که در رفتارهای اجتماعی مشاهده میشود ناشی از کنترلی است که مؤسسات بر اشخاص از طرق اخلاقی و یا اعمال زور دارند، یا اینکه ناشی از مذاکرات عملی است که بین افراد مختلف هنگامی که باید تصمیمی لحظهای در شرایط غیر قابل پیشبینی شده در زندگی روز مره بگیرند، میباشد؟ نظریات در این دسته بر نقش عاطفه در رفتار و نیاز به هماهنگی در ایجاد نظم تأکید دارند. دسته سوم از نظریات بصورت غیر مستقیم از روشهای هرمنیوتیک سعی در یافتن معانی و قصدهای متونی را میکند که در یک جامعه به شهرت رسیدهاند، و از این طریق و بصورت غیر مستقیم سعی در پاسخ به سؤالات مورد علاقه جامع شناسان میکند.
روشهای تحقیق
گروهی از روشهای تحقیق در علوم اجتماعی به صورت کلی و در جامعهشناسی بصورت خاص بر پایه مقایسه و تطبیق بنا شدهاند. بگفته غلامرضا غفاری - عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران- «در واقع میتوان گفت که اساساً علم و شناخت از طریق مقایسه حاصل میشود اما موضوعی که وجود دارد، اختلاف بر سر سطح این مقایسهها است». توصیفات نیز در واقع گونهای از مقایسه هستند زیرا هرگونه توصیف نسبت دادن یک ویژگی خاص به یک شئ است؛ که این خود وجود اطلاعات قبلی راجع به آن ویژگی را خواهان است (بنابراین گونهای از مقایسه و تطبیق صورت میپذیرد). بدین سان یکی از روشهای غالب تحقیق در جامعهشناسی مقایسه دو جامعه با یکدیگر و یا مطالعه یک جامعه در سطوح مختلف (در سطح کلان و گاهی درون سیستمها) میباشد. اما به نظر میرسد مهمترین روش تحقیق در جامعه شناسی روش پیمایش باشد که طی آن محقق با دریافت اطلاعات از یک نمونه کوچک با روشهای علمی آن اطلاعات را با استفاده از روشهای آماری مربوطه به جامعه اصلی تعمیم میدهد. گروهی از روشهای تحقیق دیگر در پی شناسایی متغیرهای مستقل و کشف الگوهای ارتباطی میان متغیرها میباشد.
جمع آوری دادهها
استفاده از اوراق بایگانی: از مکتوبات تاریخی مانند زندگی نامهها، دفترچه خاطرات، و روزنامههای قدیمی بهره میجوید.
تحلیل محتوا: از مصاحبهها، پرسشنامههایی که به شکل علمی طراحی شدهاند استفاده میجوید. کتب و وسایل ارتباط جمعی جهت بررسی نحوه ارتباطات بین مردم و پیامهایی که به هم میفرستند میتواند مفید باشد.
انسانشناسی
Āntropoloźi(به انگلیسی: anthropology) علم انسان است. که حوزهٔ گستردهای را از فرهنگ تا تاریخ تکامل انسان در برمیگیرد. ریشههای آن در علومانسانی، علوم طبیعی و علوم اجتماعی است. ماهیت انسانشناسی از دیرباز، مقایسهٔ بین فرهنگی بودهاست، و نسبیگرایی فرهنگی اصل اساسیای در روش تحقیق انسانشناسی شدهاست.
مردمشناسی علم است و از این رو قادر به تبیین، پیش بینی و کنترل روابط پایدار بین نمودهای حوزه فرهنگ انسانی یا جامعه بشری است.
تعریف
Āntropoloźi، معنی اصطلاح اتنولوژی است و از سال ۱۷۸۷ «شوان Chavanne» سویسی آن را به کار بردهاست. این رشته، اکنون برای مطالعه جوامع ابتدایی و انسان فسیل در کنار انسانشناسی جسمانی به کار میرود. مردمشناسی زندگی اجتماعی و حیات فکری و فرهنگ انسان را با توجه به سیر تاریخی و مناسبات طبیعی و اجتماعی بررسی میکند و ویژگیهای جسمانی و زندگی فکری و فرهنگی انسانهای نخستین و جوامع ابتدایی را میکاود. میتوان گفت این علم آیینه تمام نمای جامعه معاصر است یعنی میتواند علل به وجود آمدن سازمانها و بنیانهای کهن فرهنگی جامعه بشری را که برخی در جوامع معاصر رایج و برخی دیگر متروک شدهاند کشف نماید.
انسانشناسی یا مردمشناسی
تحقیقات و نظرات متخصصان این رشتهها نشان دادهاست که هرجا مطالعه درباره انسان به صورتی عمومی و کلی و همهجانبهاست اصطلاح آنتروپولوژی، و هر جا به صورتی منطقهای، محدود و مربوط به یک زمینهاست، اصطلاح اتنولوژی به کار میرود. در سال ۱۳۴۹ «شورای وضع و قبول لغات و اصطلاحات اجتماعی» با در نظر گرفتن همه جوانب و مراتب، اصطلاح انسانشناسی را در مقابل کلمه آنتروپولوژی، به مفهوم وسیع کلمه (مطالعه عمومی انسان، شامل جسمانی، باستانی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی) و اصطلاح مردمشناسی را در مقابل کلمه اتنولوژی، به معنی مطالعه هر یک از نهادهای انسانی (اقتصادی، اجتماعی، دینی، سنتی و فرهنگی) در محدوده معین برگزید.
آغاز علم مردمشناسی
آغاز علم مردمشناسی را باید در نیمهٔ قرن نوزدهم قرار داد. در این زمان است که برای نخستین بار با ظهور گروهی از نهادها روبه رو میشویم که تلاش میکنند از مجموعهٔ دادههای گردآوری شده به وسیلهٔ جهانگردان، میسیونرها و فاتحان از یک سو و مجموعهٔ تفکرات فلسفی و اجتماعی گروهی از اندیشمندان اروپایی دربارهٔ آن دادهها و دربارهٔ ذات و سرنوشت انسان از سوی دیگر، دست به تألیف زده و علمی تازه را با مکانیسمها و روششناسی خاص آن به وجود بیاورند. مردمشناسی عمدتاً در کشورهای انگلیس، فرانسه و ایالات متحد آمریکا پدید آمد و رشد کرد. در انگلیس مردمشناسی فرهنگی که از داشتن هدفهای استعماری نیز برکنار نبود به مطالعه اقوام آفریقایی و آسیایی دست یازید و در فرانسه عموماً مردمشناسی جنبه فلسفی به خود گرفت و به کار میدانی چندانی دست نزد. برجستهترین مردمشناس فرانسوی، لوی استراوس است که بر روش تحقیق علمی تأکید کرد و به زبانشناسی و تفسیر اسطورهها پرداخت. در ایالات متحده آمریکا، فرانز بوآس، مالینفسکی، کروبر، مارگارت مید، روث بندیکت، لسلی وایت و دیگران به مطالعات مردمشناسی دامنهداری دست زدند و سپس امکان تزاید این میراث اصیل معرفتی را به دیگران وا نهادند. بدین ترتیب شاهد آن هستیم که از نیمهٔ دوم قرن نوزدهم مردمشناسی یا انسانشناسی، چه به مفهوم شناخت موجودیت بیولوژیک انسان و چه به عنوان شناخت موجودیت فرهنگی انسان، وارد محافل علمی میشود.
هدف
هدف مردمشناسی مشاهده جوامع برای شناخت «واقعههای اجتماعی» ست، که به ثبت و ضبط این واقعهها پرداخته و آمارهای مربوط را تدوین و برقرار میسازد و به انتشار اسناد و مدارک معتبر میپردازد.
شاخهها
مردمشناسی به شاخههایی چون مردمشناسی زیستی، مردمشناسی فرهنگی تقسیم میپذیرد و هریک از این تقسیمات نیز بخشهای متنوع دیگری را در بر میگیرد.
مردمشناسی زیستی (کالبدی)
در این رشته، که مردمشناسی جسمانی هم نامیده میشود، خصوصیات جسمانی انسان و رابطه آن با رفتارهای اجتماعی و فرهنگی او همیشه مورد توجه خاص بودهاست. مردمشناسی جسمانی، مسائلی مثل نژاد و اختلافات نژادی در رابطه با خصوصیات جسمانی، مقایسه واندازهگیری اعضاء بدن را با استفاده از بیومتری (زیست سنجی)، آنتروپومتری (انسان سنجی)، مورفولوژی انسانی، آندوکرینولوژی (شناخت فعالیت غدد داخلی)، فیزیولوژی مقایسهای و ژنتیک مورد مطالعه قرار میدهد و در مطالعات خود هم به شناخت و مقایسه استخوان بندی انسان پرداخته و هم به بررسی ویژگیهایی نظیر رنگ پوست، شکل مو، چشم و غیره نظر دارد. مردمشناسی زیستی، از طریق مطالعه تشریحی اقوام زنده و مقایسه آن با آثار باقیمانده مربوط به انسانهای پیشین به چگونگی تغییرات زیستی که در سیر حیات انسانی رخ دادهاست وقوف مییابد.(از تئوری داروین تا امروز)
مردمشناسی فرهنگی
کار مردمشناسی فرهنگی عمدتاً بررسی ظهور، تحول و تأثیر فرهنگ در زندگی آدمیاست. مردمشناسی فرهنگی که گاهی مردمشناسی اجتماعی نیز خوانده شده در پی آن است تا تنوعات وسیع آداب و رسوم و صور گوناگون حیات اجتماعی را مخصوصاً در بین مردمی که دارای تکنولوژی ابتدایی هستند، با روشی علمی به تحلیل کشد. همچنین، مطالعه عمیق مقولات اجتماعی چون تکنولوژی یا فرهنگ مادی و پویش اقتصادی، مؤسسات اجتماعی، زندگی زناشویی، نهاد دین، دولت، هنر، جادو، تواناییها، تنوع رفتار و شکل پذیری طبع انسانی را بر عهده میگیرد و در مطالعات خود از دادهها و اطلاعات مردم نگاری کمک میگیرد. مردم نگاری تنها جنبه توصیفی دارد و مجموعهای از دادهها و اطلاعات را بدون تحلیل و به صورت عکسبرداری وقایع و پدیدهها فراهم میکند که مورد استفاده مردمشناسی قرار میگیرد. مردمشناسی فرهنگی با زبانشناسی علمی نیز سروکار دارد و از نتیجه تحقیقات آن برخوردار میشود. بدین ترتیب حوزه بررسی این شاخه از مردمشناسی، شامل همه دستاوردهای بشری یا نظام فرهنگ انسانی است.
نظریهها و مکاتب
از اختصاصات علوم انسانی و اجتماعی وجود متفکران و کارشناسان بسیاری است که هر یک از آنها از نظریههای خاصی برخوردار هستند. در این علم، نظریهها و مکاتب چهارگانه زیر را میتوان مطرح ساخت:
مکتب تکاملی (تطورگرایی)
اساس و اصول این نظریه بر این اصل استوار است که فرهنگ جامعه بشری از آغاز تا به امروز ثابت نبوده و تغییر و تحول یافتهاست. به سخن دیگر اصل حرکت یا پویایی، اساس و زیربنای این تئوری را تشکیل میدهد. بنابراین آنچه که در این مکتب مورد بررسی است جامعه و فرهنگ انسانی است که از مرحله ساده به پیچیده سیر کردهاست. برخی از پیروان این مکتب عبارتند از: ادوارد تایلر (Edward Tylor)، فرایزر (Frazer)، گوردن چایلد (Gordon Child)، لسلی وایت (Lessley White)، جولیون استوارد (Jolion Steward)، لوئیز هنری مورگان.
مکتب اشاعه
نظریههای اشاعه از انتقاداتی که به تکاملیون و تحولیون، خصوصاً نظریه سیر یک خطی و موازی تحولات فرهنگی میشد به وجود آمد، در قرن نوزدهم ظهور کرد و تا قرن بیستم تداوم یافت. نقطه حرکت محوری این نظریه، تأمل بر تغییرات فرهنگی از یک سو و توجه به شباهتهای فرهنگی از سوی دیگر است و برخلاف نظریه تکامل فرهنگی، بیشتر جوامع همیشه در جهت سیر تکاملی نیست و گاهی جنبه قهقرایی دارد. پیروان این نظریه معتقدند که برای شناخت خصوصیات هر فرهنگ باید تاریخ آن را مورد مطالعه قرار داد و ارتباط آن را با جوامع دیگر کشف کرد. به عقیده آنها ابداعات و اختراعات محدود بوده، از این رو مرکزیت خاصی برای اشاعه اولین فرهنگها میشناسند. پیدایش تئوری اشاعه بنیادها به مطالعات تاریخی متکی است و به همین سبب به مکتب تاریخی نیز شهرت دارد - در کشورهای مختلف اروپا و آمریکا منشاء نظریات گوناگونی گردید که به سه جریان فکری آلمانی، انگلیسی و آمریکایی معروف است.
«وبگاه» واژه مصوب گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژه «وبسایت» (Website) در زبان انگلیسی میباشند.

هنجار
هَنجار در اصطلاح دانش جامعهشناسی به یک الگوی رفتاری گفته میشود که روابط و کنشهای اجتماعی را تنظیم میکند، اکثریت جامعه خود را به آن پایبند میدانند و در صورتی که شخصی آن را رعایت نکند، جامعه او را مجازات میکند.
هنجارهای درونی، هنجارهایی هستند که در صورت عدم رعایت آنها، مجازات رسمی و مشخصی وجود ندارد. هنجارهای بیرونی، هنجارهایی هستند که برای اعضای یک جامعه از پیش تعیین گشته است. ترس از مجازات و میل درونی، اعضای جامعه را به پیروی از هنجار ترغیب میکند. اگر هنجارها در جامعهای ثبات نداشته باشند، و یا با برخی نظمهای دیگر اجتماعی در تضاد و تعارض باشند، افراد جامعه کمتر از هنجارها پیروی خواهند کرد. هنجارها در جوامع مختلف، ممکن است متفاوت یا حتی متضاد باشند. بیهنجاری باعث از بین رفتن استحکام نظام اجتماعی میشود. انواع دیگر قاعدهمندیهای نظام اجتماعی، عادتها و رسمها هستند.
فضای مجازی
فضای مجازی واژهای است که در دهه ۱۹۸۰ وارد ادبیات علمی تخیلی شد و شاغلان در زمینه کامپیوتر و علاقهمندان به سرعت آن را به کار بردند و در دهه ۱۹۹۰ رایج شد. در این دوره، استفاده از اینترنت، شبکه و مخابرات دیجیتال سریعاً در حال رشد بود و لفظ فضای مجازی میتوانست بسیاری از ایدهها و پدیدههای نوظهور را نمایندگی کند.
لفظ مادر فضای مجازی سایبرنتیک است که از κυβερνήτης یونانی باستان به معنای فرماندار یا راننده مشتق شده، واژهای که نوربرت وینر برای کار پیشگامانه اش در مخابرات الکترونیک و علم کنترل به کار برد.
وبنوشت
وبنوشت یا وبلاگ که به آن تارنوشت ، تارنگار یا بلاگ (به انگلیسی: Blog) هم میگویند، نوعی از صفحات اینترنتی است با محتوای شخصی که مطالب آن بر مبنای زمانی که ثبت شده گروهبندی و به ترتیب از تازهترین رخداد به قدیم ارائه میگردد. نویسندهٔ وبنوشت، وبنویس یا تارنویس نامیده میشود و ممکن است بیش از یک نفر باشد، وبنویس به گزارش مداوم رویدادها، خاطرات، و یا عقاید یک شخص یا یک سازمان میپردازد. واحد مطالب در وبنوشت، پست است، در حالی که واحد مطالب در وبگاه صفحه میباشد. معمولاً در انتهای هر مطلب، برچسب تاریخ و زمان، نام نویسنده و پیوند ثابت به آن یادداشت ثبت میشود. فاصلهٔ زمانی بین مطالب وبنوشت لزوماً یکسان نیست و زمان نوشتهشدن هر مطلب به خواست نویسندهٔ وبنوشت بستگی دارد. مطالب نوشته شده در یک وبنوشت همانند محتویات یک وبگاه معمولی در دسترس کاربران قرار میگیرد. در بیشتر موارد وبنوشتها دارای روشی برای دسترسی به بایگانی یادداشتها هستند (مثلاً دسترسی به بایگانی بر حسب تاریخ یا موضوع). بعضی از وبنوشتها امکان جستجو برای یک واژه یا عبارت خاص را در میان مطالب به کاربر میدهند.
واژهشناسی و واژهگزینی
واژهٔ وبلاگ اولینبار توسط یورن بارگر استفاده شد که یک همآمیزی از دو واژهٔ وب و لاگ است. واژهٔ لاگ، واژهایست از ریشه واژهٔ یونانی لوگاس که در قرون میانه در معنای دفتر گزارش سفر کشتیها به کار میرفتهاست. لاگ در زبان تخصصی رایانه به پروندههایی گفته میشود که گزارش وقایع رخداده در رایانه را ثبت میکنند. بلاگ نیز شکل کوتاهشده وبلاگ است.
انواع وبنوشتها
به جز نوع نوشتاری وبنوشت، با گسترش روزافزون فناوریهای اینترنتی، سامانههای نوینی از وبنوشتها نیز گسترش پیدا کردهاست.
در حال حاضر وبنوشتها به صورتهای مختلفی مانند وبنوشت عکسی، ویدئو بلاگ، فلش بلاگ، پادکست و صدا بلاگ نیز وجود دارند.
تاریخ وبنویسی
نخستین وبنوشت دنیا SCRIPTING NEWS متعلق به دیوید واینر بود. در آغاز سال ۱۹۹۹ ۲۳ وبنوشت در اینترنت وجود داشت و در عرض چند ماه تعداد آنها به میلیونها وبنوشت رسید که از نقاط مختلف جهان مینوشتند.
وبنوشتهای فارسی
در ایران نخستین وبنوشت را سلمان جریری دانشجوی ۲۳ ساله مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی امیرکبیر، در ۱۶ شهریور ۱۳۸۰ ایجاد کرد و موج وبنویسی در مهرماه ۱۳۸۰، توسط حسین درخشان روزنامه نگار مقیم تهران مقالهای با عنوان«چگونه در اقیانوس اطلاعاتی این روزها غرق نشویم» در مجله دنیای کامپیوتر در ایران آغاز شد. نخستین وبنوشت فارسی زبان ایرانی با استفاده از «بلاگ اسپات» و دوماه پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ راه اندازی شد. چندماه بعد نخستین ارائهدهندهٔ خدمات وبنوشت فارسی یعنی «پرشین بلاگ» راه اندازی شد. در سال اول حدود ۱۰۰ وبنوشت ایجاد شد و سالهای بعدی با ایجاد سرویسهای پرشین بلاگ، بلاگ اسکای و بلاگفا به دهها هزار رسید.
طبق اطلاعات مندرج در سایت بلاگ سنسوس، در سال ۲۰۰۸ وبنوشتهای فارسی در رتبه دهم زبانهای وبنوشتی رایج در جهان قرار داشتند. گزارشهای جدید نشان میدهد که در مجموع بیش از ۴٫۵ میلیون وبنوشت فارسی به ثبت رسیده که در میان آنها بیش از ۴۵۰ هزار وبنوشت فعال وجود دارد. در حال حاضر در ایران بیش از هشت میلیون وبنوشت ثبت شده وجود داشته و ایران از این حیث جایگاه دهم را در جهان داراست.
در میان افغانان نخستین وبنوشت را ضیا افضلی به نام «غزل امروز افغانستان» از کانادا نوشتهاست. نخستین وبنوشتی که از داخل افغانستان نوشته شدهاست را وحید پیمان ایجاد کرد.
ارائهدهنده خدمات وبنوشت
وبگاه ارائهدهندهٔ خدمات وبنوشت یک نوع وبگاه است که با کمک آن میتوان به سادگی وبنوشت ایجاد کرد. بسیاری از این وبگاههای ارائه کنندهٔ این نوع خدمات، از نرمافزارهای وبنوشت معروف استفاده میکنند. به عنوان نمونه وردپرس دات کام از نرمافزار وردپرس استفاده میکند. مزیت این نوع وبگاهها در آن است که کاربر خود مجبور به میزبانی و پیکربندی نرمافزار نیست. در مقابل، تمام تنظیمات نرمافزار وبنوشت هم برای کاربر در دسترس نخواهد بود.
این نوع وبگاهها خدمات مختلفی را ارائه میکنند. متداولترین این خدمات، امکان ایجاد وب نوشت نوشتاری است. برخی از این وبنوشتها امکان ایجاد وبنوشت عکسی (فتوبلاگ)، وبنوشت صوتی (پادکست)، و یا وبنوشت ویدیوئی (ویدئوبلاگ) را نیز ارائه میکنند.
ارائهدهندگان خدمات وبنوشت فارسی
وبگاههای ارایه کنندهٔ خدمات وبنوشت به فارسی، ابتدا متمرکز بر خدمات وبنوشت متنی بودند اما تدریجاً انواع دیگر خدمات، نظیر میزبانی پادکست و وبنوشتهای تصویری را نیز ارائه کردند.
اولین وبنوشت دهندهٔ تماماً فارسی، پرشینبلاگ است که در ۲۳ خرداد ۱۳۸۱ کار خود را رسماً آغاز کرد. تا پیش از آن، وبنوشت دهندههای چند زبانه نظیر بلاگر را میشد برای وبنوشتهای فارسی به کار گرفت. در طول سالهای دههٔ ۸۰ و ۹۰ خورشیدی، برتعداد وبنوشت دهندههای تماماً فارسی افزوده شد. آمار رسمی از تعداد این وبگاهها موجود نیست اما گمان میرود که حدود ۳۵۰ وبنوشت دهندهٔ تماماً فارسی مشغول فعالیتاند.
از جمله ارائهدهندگان خدمات وبنوشت به فارسی میتوان به بلاگ اسکای، بلاگفا، پارسی بلاگ، پرشینبلاگ و میهن بلاگ اشاره کرد.
روابط اجتماعی
روابط اجتماعی یک واژه فراگیر بوده و شامل سیاست اجتماعی و مدیریت اجتماعی است که هر دو با زمینههای علوم سیاسی و علوم اقتصادی پیوند نزدیکی دارند.
مباحث سیاست اجتماعی عموماً آشکارا مورد توجه قرار می گیرند. کسانیکه در این جُستارها شرکت میکنند باید دارای دیدگاههای خاصی باشند تا بتوانند بحث را همراهی کنند.
روابط اجتماعی اینگونه نیست و بر روی روشهای مدیریت اجتماعی که با استفاده از نمونههای تاریخی و نتایج ثبت شده شکل میگیرد، متمرکز است.
روابط اجتماعی را میتوان به صورت مدیریت مفید روابط حقوقی و فرهنگی تعریف کرد. (جرمی کین، همکار بنیاد EPPA، مشاوران روابط اجتماعی سراسر اروپا)
عملگرایی به چگونگی و تفسیر عمومی روابط اجتماعی میپردازد.
فهرست موضوعات روابط اجتماعی:
حکومت، دولت، شیوههای حکومت
جمهوری
مردمسالاری
پادشاهی
امنیت
جرم، دادرسی جنایی
نظامی
دفاع غیرنظامی، آمادگی اضطراری، گروههای پاسخگو در موقعیتهای اضطراری
قانونی، بیقانونی
سلامت عمومی، آلودگی، معاملات اوراق بهادار
سیاست صنعتی، سیاست سرمایه گذاری، مالیات، تعرفه گمرکی و تجارت
بودجه
وضع مالیات (مالیات بندی)
سوسیالیسم (اشتراکباوری)
فنسالاری (حکومت مهندسان و دانشمندان علوم)
مدیریت
درجات روابط اجتماعی
جامعهشناسی
جامعهشناسی دانش بررسی جامعه است. این رشته علمی به بررسی جوامع بشری، برهمکنشهای آنها، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاریشان نگاه داشته یا تغییر میدهد، میپردازد. هدف این حوزه علمی پرداختن به تجزیه جامعه به بخشهای تشکیل دهندهاش مانند انجمنها، نهادها، گروههای همجنس، همنژاد، یا همسن، و بررسی نحوه برهمکنش فعال این اجزاء با همدیگر است. علاوه بر اینها، این علم موضوعاتی مانند طبقه اجتماعی، قشربندی، جنبش اجتماعی، تغییرات اجتماعی و بی نظمیهایی مانند جرم، انحراف، و انقلاب را مورد تحقیق قرار میدهد.
از آنجایی که در مقایسه با بقیه حیوانات، انسان کمتر تحت تأثیر و کنترل غرایز میباشد، بخش زیادی از رفتارهای او توسط ساختارهای اجتماعی کنترل میشود. این موضوع ضرورت وجود ارگانهای اجتماعی (از قبیل ارگانهای اقتصادی، مذهبی، آموزشی، سیاسی،...) جهت مشخص کردن رفتارها و تصمیمات انسانها را نشان میدهد. رشته جامعهشناسی به بررسی نحوههای تأثیر ارگانهای اجتماعی بر رفتار انسانها، برهمکنش ارگانهای اجتماعی مختلف با یکدیگر، تشکیل، فرسودگی و نابودی آنها میپردازد. از آنجایی که جامعهشناسی به رفتار ما به عنوان موجوداتی اجتماعی توجه دارد، زمینه پژوهش آن از واکاوی (تحلیل) تماسهای کوتاه میان افراد ناشناس در خیابان گرفته تا بررسی روندهای اجتماعی جهانی، همه را دربر میگیرد. جامعهشناسی، علم شناخت جامعه و همچنین ساختارها، روابط درون آن، نهادهای آن و واقعیتهای اجتماعی است.
ابن خلدون مؤسس «علمی از تشکیلات اجتماعی» بوده که به آنچه امروزه جامعهشناسی خوانده میشود شباهت دارد؛ چنانچه برخی از محققین ابن خلدون را پدر جامعهشناسی میشناسند. بگفته دانشنامه بریتانیکا جامعهشناسی در اواخر قرن ۱۹ میلادی بواسطه کارهای امیل دورکیم در فرانسه، ماکس وبر و گئورگ زیمل در آلمان، رابرت پارک و آلبیون وودبری اسمال در آمریکا ظهور کرد. جامعهشناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد.
جامعهشناسان از روشهای مشاهدهای مختلف، نظرسنجی و مصاحبه، تحلیلهای آماری، آزمایشهای کنترل شده، و روشهای دیگر بهره میجویند.
تاریخچه
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون تاریخنگار، جامعهشناس، مردمشناس و سیاستمدار مسلمان است. وی را از پیشگامان تاریخنگاری به شیوهٔ علمی و از پیشگامان علم جامعهشناسی میدانند که حدود ۴۰۰ سال پیش از اگوست کنت - مؤسس علمی به نام جامعهشناسی (به فرانسوی: La sociologie) در فرانسه - میزیست. ابنخلدون این علم جدید را عمران نام نهاد.
وی در ۴۲ سالگی به نگارش کتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد که مقدمهٔ آن بیش از خود کتاب شناخته شدهاست. این کتاب، به دلیل سبک بدیع و نگرش نوینش، توجهات بسیاری را به خود جلب داشت و از دلایل اصلی شهرت وی است. کتاب او با نام «مقدمه ابن خلدون» در ایران شهرت دارد و توسط محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه شدهاست.
او به عنوان بزرگترین اندیشمند شرق شناخته میشود. در کتاب مقدمه وی از تکرار تاریخ در یک چرخه شش نسلی سخن گفته. این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز میشود. در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند میشود که مردم آن به هنر و موسیقی روی میآورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بی نیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست میدهند تا اینکه قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح میکند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار میشود. او برای مثال میگوید که پارسها از عربها شکست خوردند عربها از ترکان غزنوی و سلجوقی و ترکان نیز از مغولها شکست خوردند. اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است اما این دانشمند توانسته با اندیشه یونانی و با نگاه ژرف و تجربه طولانی خویش به عنوان سیاستمداری کارکشته تئوریهای نوین جامعهشناسی خود را توسعه دهد.
از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد میشود. او در همین کتاب برای نخستین بار شیوههایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده.
قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی
بنا شده بود بهره جستهاست. واژهٔ فرانسوی Sociologie نخستین بار در ۱۸۳۷ توسط اگوست کنت فیلسوف فرانسوی ابداع شد، هر چند او را مؤسس رشتهٔ علمی جامعهشناسی بهحساب نمیآورند. کنت با الهام گرفتن از علم فیزیک و ملاحظه موفقیت آن، هدفش را یافتن قوانین همواره صادق حاکم بر جوامع انسانی توسط یک روشی علمی تعریف کرد. کنت در ابتدا علماش را فیزیک اجتماعی نامید، اما بعدها نام آنرا به جامعهشناسی تغییر داد. او میخواست چیزی مشابه آنچه در فیزیک انجام شده بود را در جوامع انسانی پیادهسازی کند. افراد دیگری نیز در قرن ۱۹ میلادی (همانند کارل مارکس) بودند که خود را جامعهشناس نمیخواندند ولی امروزه به عنوان پایهگذاران این رشته شناخته میشوند. جدا از این افراد، در قرن ۱۹ میلادی روشهای مطالعات آماری نیز تدوین شد که بعدها در تدوین رشته جامعهشناسی مورد استفاده قرار گرفت.
شناخته شدن به عنوان یک رشته دانشگاهی و توسعه
جامعهشناسی برای اولین بار در سالهای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی به عنوان یک رشته دانشگاهی شناخته شده و در دانشگاهها شروع به تدریس شدن کرد. اولین مکتب جامعهشناسی مکتب دورکیم بود. این مکتب که توسط جامعهشناس فرانسوی امیل دورکیم تأسیس شد تأکید زیادی بر وجود واقعیتهای در سطح اجتماع داشت که مستقل از ویژگیهای روانی مختلف تک تک افراد. جهت تلاش برای یافتن این حقیقتها و ارتباط آنها با هم، این گروه از جامعهشناسان شروع به بررسی جوامع انسانی بدوی کردند. در فرانسه و در کشورهای انگلیسی زبان تلاش بر این بود که مدلهای از ساختارهای اجتماعی به تقلید از آنچه در رشته فیزیک انجام میشود ارائه کنند.
اقتصاددان و مورخ ماکس وبر در تثبیت جامعهشناسی به عنوان یک رشته دانشگاهی در آلمان در دهههای اول قرن بیستم نقش عمدهای بازی کرد. جامعهشناسان آلمانی بر خلاف جامعهشناسان فرانسوی و انگلیسی زبانان بجای تقلید از روش مدل سازی رایج در علوم فیزیکی بیشتر متاثر از تحلیلهای تاریخی و تحت تأثیر دیدگاههای مارکسیستی قرار داشتند. در بریتانیا رشته جامعهشناسی تا حدود سالهای ۱۹۶۰ میلادی تنها در یک مؤسسه آموزشی (The London School of Economics) تدریس میشد، و علاقهها بیشتر به یافتن تغییرات تکاملی جامعه بریتانیا و حل مسائل مربوط به اداره حکومت محدود میشد.
در ایران
جامعهشناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد. صدیقی که مدرک دکترای خود را در فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه پاریس اخذ کرده بود، پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی دانشگاه تهران به تدریس جامعهشناسی و تاریخ فلسفه پرداخت. تلاشهای اصلی صدیقی «اشاعه و کاربردی نمودن شناخت علمی پدیدههای اجتماعی و بستر سازی و برپایی ساختارهای سازمانی مناسب برای توسعه علوم اجتماعی» بود.
زیررشتههای جامعهشناسی
برای مدت طولانی جامعهشناسان به واکاوی تغییرات تاریخی جوامع غربی و تحلیل روابط و وابستگیهای بین مؤسسات اجتماعی مختلف و ملزومات زندگی اجتماعی مانند اقتصاد، حکومت، خانواده و مذهب میپرداختند. به عبارت دیگر، تلاش جامعهشناسان ادغام نظریات و دادههای جمع آوری شده و اکتشافات علوم اجتماعی مختلف بود. امروزه این موضوعات در زیررشته نظریههای جامعهشناسی مورد بررسی قرار میگیرند. این زیررشته همچنین مفاهیم اصلی زندگی اجتماعی را مورد تحلیل قرار میدهد و بر خلاف تحلیلهای قرن ۱۹ میلادی، تأکید زیادی روی جمعآوری دادههای آماری و تحقیقات میدانی دارد.
نمونههایی از زیر رشتههای جامعهشناسی عبارتند از ازدواج و خانواده، برابری اجتماعی و طبقه بندی اجتماعی، روابط نژادی، رفتارهای منحرف، جوامع شهری، و مؤسسات پیچیده.
نظریههای جامعهشناسی
نظریههای جامعهشناسی چهارچوبهای نظری هستند که جامعهشناسان از آنها برای توضیح و تحلیل فعالیتها، فرایندها و ساختارهای اجتماعی استفاده میکنند. نظریههای جامعهشناسی به سه دسته کلی تقسیم میشوند. دسته اول نظریاتی هستند که با الهام از روش اتخاذ شده در علوم طبیعی، و با هدف یافتن قوانین جامع حاکم بر اجتماع انسانها ایجاد شد. نظریه پردازان در این رشته تلاش دارند که روابط علت و معلولی حاکم بر جوامع انسانی را کشف کنند. قوانین و مدلهای پیشنهاد شده میبایست بگونهای بیان شده باشند که صحت آنها آزمایش پذیر باشد. به عبارت دیگر جمعآوری دادهها این نظریات را تأیید و یا تکذیب بکند. از تحقیقات بعدی در این زمینه را بنا نهاد. دسته دیگری از نظریات اجتماعی بجای بررسی دادههای تجربی فرایندهای اجتماعی، مسائل پایهایتر و درونیتر را مورد بحث قرار میدهند. برخی از این مطالعات به خصوص به بررسی «رفتار» و «نظم» میپردازند و سعی در پاسخ به سؤالاتی مانند آنچه در زیر آمده میکنند: آیا رفتارهای اجتماعی عملگرا و هدفگرا هستند یا اینکه توسط ملاحظات زیبایی شناسی، عاطفی و اخلاقی شکل گرفته و هدایت میشوند؟ آیا الگوهایی که در رفتارهای اجتماعی مشاهده میشود ناشی از کنترلی است که مؤسسات بر اشخاص از طرق اخلاقی و یا اعمال زور دارند، یا اینکه ناشی از مذاکرات عملی است که بین افراد مختلف هنگامی که باید تصمیمی لحظهای در شرایط غیر قابل پیشبینی شده در زندگی روز مره بگیرند، میباشد؟ نظریات در این دسته بر نقش عاطفه در رفتار و نیاز به هماهنگی در ایجاد نظم تأکید دارند. دسته سوم از نظریات بصورت غیر مستقیم از روشهای هرمنیوتیک سعی در یافتن معانی و قصدهای متونی را میکند که در یک جامعه به شهرت رسیدهاند، و از این طریق و بصورت غیر مستقیم سعی در پاسخ به سؤالات مورد علاقه جامع شناسان میکند.
روشهای تحقیق
گروهی از روشهای تحقیق در علوم اجتماعی به صورت کلی و در جامعهشناسی بصورت خاص بر پایه مقایسه و تطبیق بنا شدهاند. بگفته غلامرضا غفاری - عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران- «در واقع میتوان گفت که اساساً علم و شناخت از طریق مقایسه حاصل میشود اما موضوعی که وجود دارد، اختلاف بر سر سطح این مقایسهها است». توصیفات نیز در واقع گونهای از مقایسه هستند زیرا هرگونه توصیف نسبت دادن یک ویژگی خاص به یک شئ است؛ که این خود وجود اطلاعات قبلی راجع به آن ویژگی را خواهان است (بنابراین گونهای از مقایسه و تطبیق صورت میپذیرد). بدین سان یکی از روشهای غالب تحقیق در جامعهشناسی مقایسه دو جامعه با یکدیگر و یا مطالعه یک جامعه در سطوح مختلف (در سطح کلان و گاهی درون سیستمها) میباشد. اما به نظر میرسد مهمترین روش تحقیق در جامعه شناسی روش پیمایش باشد که طی آن محقق با دریافت اطلاعات از یک نمونه کوچک با روشهای علمی آن اطلاعات را با استفاده از روشهای آماری مربوطه به جامعه اصلی تعمیم میدهد. گروهی از روشهای تحقیق دیگر در پی شناسایی متغیرهای مستقل و کشف الگوهای ارتباطی میان متغیرها میباشد.
جمع آوری دادهها
استفاده از اوراق بایگانی: از مکتوبات تاریخی مانند زندگی نامهها، دفترچه خاطرات، و روزنامههای قدیمی بهره میجوید.
تحلیل محتوا: از مصاحبهها، پرسشنامههایی که به شکل علمی طراحی شدهاند استفاده میجوید. کتب و وسایل ارتباط جمعی جهت بررسی نحوه ارتباطات بین مردم و پیامهایی که به هم میفرستند میتواند مفید باشد.
انسانشناسی
Āntropoloźi(به انگلیسی: anthropology) علم انسان است. که حوزهٔ گستردهای را از فرهنگ تا تاریخ تکامل انسان در برمیگیرد. ریشههای آن در علومانسانی، علوم طبیعی و علوم اجتماعی است. ماهیت انسانشناسی از دیرباز، مقایسهٔ بین فرهنگی بودهاست، و نسبیگرایی فرهنگی اصل اساسیای در روش تحقیق انسانشناسی شدهاست.
مردمشناسی علم است و از این رو قادر به تبیین، پیش بینی و کنترل روابط پایدار بین نمودهای حوزه فرهنگ انسانی یا جامعه بشری است.
تعریف
Āntropoloźi، معنی اصطلاح اتنولوژی است و از سال ۱۷۸۷ «شوان Chavanne» سویسی آن را به کار بردهاست. این رشته، اکنون برای مطالعه جوامع ابتدایی و انسان فسیل در کنار انسانشناسی جسمانی به کار میرود. مردمشناسی زندگی اجتماعی و حیات فکری و فرهنگ انسان را با توجه به سیر تاریخی و مناسبات طبیعی و اجتماعی بررسی میکند و ویژگیهای جسمانی و زندگی فکری و فرهنگی انسانهای نخستین و جوامع ابتدایی را میکاود. میتوان گفت این علم آیینه تمام نمای جامعه معاصر است یعنی میتواند علل به وجود آمدن سازمانها و بنیانهای کهن فرهنگی جامعه بشری را که برخی در جوامع معاصر رایج و برخی دیگر متروک شدهاند کشف نماید.
انسانشناسی یا مردمشناسی
تحقیقات و نظرات متخصصان این رشتهها نشان دادهاست که هرجا مطالعه درباره انسان به صورتی عمومی و کلی و همهجانبهاست اصطلاح آنتروپولوژی، و هر جا به صورتی منطقهای، محدود و مربوط به یک زمینهاست، اصطلاح اتنولوژی به کار میرود. در سال ۱۳۴۹ «شورای وضع و قبول لغات و اصطلاحات اجتماعی» با در نظر گرفتن همه جوانب و مراتب، اصطلاح انسانشناسی را در مقابل کلمه آنتروپولوژی، به مفهوم وسیع کلمه (مطالعه عمومی انسان، شامل جسمانی، باستانی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی) و اصطلاح مردمشناسی را در مقابل کلمه اتنولوژی، به معنی مطالعه هر یک از نهادهای انسانی (اقتصادی، اجتماعی، دینی، سنتی و فرهنگی) در محدوده معین برگزید.
آغاز علم مردمشناسی
آغاز علم مردمشناسی را باید در نیمهٔ قرن نوزدهم قرار داد. در این زمان است که برای نخستین بار با ظهور گروهی از نهادها روبه رو میشویم که تلاش میکنند از مجموعهٔ دادههای گردآوری شده به وسیلهٔ جهانگردان، میسیونرها و فاتحان از یک سو و مجموعهٔ تفکرات فلسفی و اجتماعی گروهی از اندیشمندان اروپایی دربارهٔ آن دادهها و دربارهٔ ذات و سرنوشت انسان از سوی دیگر، دست به تألیف زده و علمی تازه را با مکانیسمها و روششناسی خاص آن به وجود بیاورند. مردمشناسی عمدتاً در کشورهای انگلیس، فرانسه و ایالات متحد آمریکا پدید آمد و رشد کرد. در انگلیس مردمشناسی فرهنگی که از داشتن هدفهای استعماری نیز برکنار نبود به مطالعه اقوام آفریقایی و آسیایی دست یازید و در فرانسه عموماً مردمشناسی جنبه فلسفی به خود گرفت و به کار میدانی چندانی دست نزد. برجستهترین مردمشناس فرانسوی، لوی استراوس است که بر روش تحقیق علمی تأکید کرد و به زبانشناسی و تفسیر اسطورهها پرداخت. در ایالات متحده آمریکا، فرانز بوآس، مالینفسکی، کروبر، مارگارت مید، روث بندیکت، لسلی وایت و دیگران به مطالعات مردمشناسی دامنهداری دست زدند و سپس امکان تزاید این میراث اصیل معرفتی را به دیگران وا نهادند. بدین ترتیب شاهد آن هستیم که از نیمهٔ دوم قرن نوزدهم مردمشناسی یا انسانشناسی، چه به مفهوم شناخت موجودیت بیولوژیک انسان و چه به عنوان شناخت موجودیت فرهنگی انسان، وارد محافل علمی میشود.
هدف
هدف مردمشناسی مشاهده جوامع برای شناخت «واقعههای اجتماعی» ست، که به ثبت و ضبط این واقعهها پرداخته و آمارهای مربوط را تدوین و برقرار میسازد و به انتشار اسناد و مدارک معتبر میپردازد.
شاخهها
مردمشناسی به شاخههایی چون مردمشناسی زیستی، مردمشناسی فرهنگی تقسیم میپذیرد و هریک از این تقسیمات نیز بخشهای متنوع دیگری را در بر میگیرد.
مردمشناسی زیستی (کالبدی)
در این رشته، که مردمشناسی جسمانی هم نامیده میشود، خصوصیات جسمانی انسان و رابطه آن با رفتارهای اجتماعی و فرهنگی او همیشه مورد توجه خاص بودهاست. مردمشناسی جسمانی، مسائلی مثل نژاد و اختلافات نژادی در رابطه با خصوصیات جسمانی، مقایسه واندازهگیری اعضاء بدن را با استفاده از بیومتری (زیست سنجی)، آنتروپومتری (انسان سنجی)، مورفولوژی انسانی، آندوکرینولوژی (شناخت فعالیت غدد داخلی)، فیزیولوژی مقایسهای و ژنتیک مورد مطالعه قرار میدهد و در مطالعات خود هم به شناخت و مقایسه استخوان بندی انسان پرداخته و هم به بررسی ویژگیهایی نظیر رنگ پوست، شکل مو، چشم و غیره نظر دارد. مردمشناسی زیستی، از طریق مطالعه تشریحی اقوام زنده و مقایسه آن با آثار باقیمانده مربوط به انسانهای پیشین به چگونگی تغییرات زیستی که در سیر حیات انسانی رخ دادهاست وقوف مییابد.(از تئوری داروین تا امروز)
مردمشناسی فرهنگی
کار مردمشناسی فرهنگی عمدتاً بررسی ظهور، تحول و تأثیر فرهنگ در زندگی آدمیاست. مردمشناسی فرهنگی که گاهی مردمشناسی اجتماعی نیز خوانده شده در پی آن است تا تنوعات وسیع آداب و رسوم و صور گوناگون حیات اجتماعی را مخصوصاً در بین مردمی که دارای تکنولوژی ابتدایی هستند، با روشی علمی به تحلیل کشد. همچنین، مطالعه عمیق مقولات اجتماعی چون تکنولوژی یا فرهنگ مادی و پویش اقتصادی، مؤسسات اجتماعی، زندگی زناشویی، نهاد دین، دولت، هنر، جادو، تواناییها، تنوع رفتار و شکل پذیری طبع انسانی را بر عهده میگیرد و در مطالعات خود از دادهها و اطلاعات مردم نگاری کمک میگیرد. مردم نگاری تنها جنبه توصیفی دارد و مجموعهای از دادهها و اطلاعات را بدون تحلیل و به صورت عکسبرداری وقایع و پدیدهها فراهم میکند که مورد استفاده مردمشناسی قرار میگیرد. مردمشناسی فرهنگی با زبانشناسی علمی نیز سروکار دارد و از نتیجه تحقیقات آن برخوردار میشود. بدین ترتیب حوزه بررسی این شاخه از مردمشناسی، شامل همه دستاوردهای بشری یا نظام فرهنگ انسانی است.
نظریهها و مکاتب
از اختصاصات علوم انسانی و اجتماعی وجود متفکران و کارشناسان بسیاری است که هر یک از آنها از نظریههای خاصی برخوردار هستند. در این علم، نظریهها و مکاتب چهارگانه زیر را میتوان مطرح ساخت:
مکتب تکاملی (تطورگرایی)
اساس و اصول این نظریه بر این اصل استوار است که فرهنگ جامعه بشری از آغاز تا به امروز ثابت نبوده و تغییر و تحول یافتهاست. به سخن دیگر اصل حرکت یا پویایی، اساس و زیربنای این تئوری را تشکیل میدهد. بنابراین آنچه که در این مکتب مورد بررسی است جامعه و فرهنگ انسانی است که از مرحله ساده به پیچیده سیر کردهاست. برخی از پیروان این مکتب عبارتند از: ادوارد تایلر (Edward Tylor)، فرایزر (Frazer)، گوردن چایلد (Gordon Child)، لسلی وایت (Lessley White)، جولیون استوارد (Jolion Steward)، لوئیز هنری مورگان.
مکتب اشاعه
نظریههای اشاعه از انتقاداتی که به تکاملیون و تحولیون، خصوصاً نظریه سیر یک خطی و موازی تحولات فرهنگی میشد به وجود آمد، در قرن نوزدهم ظهور کرد و تا قرن بیستم تداوم یافت. نقطه حرکت محوری این نظریه، تأمل بر تغییرات فرهنگی از یک سو و توجه به شباهتهای فرهنگی از سوی دیگر است و برخلاف نظریه تکامل فرهنگی، بیشتر جوامع همیشه در جهت سیر تکاملی نیست و گاهی جنبه قهقرایی دارد. پیروان این نظریه معتقدند که برای شناخت خصوصیات هر فرهنگ باید تاریخ آن را مورد مطالعه قرار داد و ارتباط آن را با جوامع دیگر کشف کرد. به عقیده آنها ابداعات و اختراعات محدود بوده، از این رو مرکزیت خاصی برای اشاعه اولین فرهنگها میشناسند. پیدایش تئوری اشاعه بنیادها به مطالعات تاریخی متکی است و به همین سبب به مکتب تاریخی نیز شهرت دارد - در کشورهای مختلف اروپا و آمریکا منشاء نظریات گوناگونی گردید که به سه جریان فکری آلمانی، انگلیسی و آمریکایی معروف است.
6:05 am
مفهوم تکنولوژی آموزشی
تکنولوژی آموزشی، درعمل با طراحی و ارزشیابی برنامههای درسی، تجارب آموزشی، اجرا و اصلاح مجدد آنها بستگی دارد، به بیانی دیگر: تکنولوژی آموزشی یک روش اصولی و منطقی برای حل مشکلات آموزشی و برنامه ریزی درسی است که با نوعی تفکر سیستماتیک (منظم و علمی) همراه است.

با توجه به این مفهوم، اطلاق عنوان تکنولوژی آموزشی به وسایل سمعی و بصری یا سایر ابزارهای آموزشی و کمک آموزشی، صحیح به نظر نمیرسد. البته این بدان معنی نیست که در روش تکنولوژی آموزشی، از وسایل سمعی و بصری یا رسانههای آموزشی استفاده نمیشود؛ بلکه بر عکس، استفاده از وسایل سمعی و بصری و کاربرد رسانهها در همة مفاهیم و تعاریف تکنولوژی آموزشی مستتر است. اما هیچ یک از سیستمهای پذیرفته شدة تکنولوژی آموزشی، وسایل و رسانهها را هدف نمیداند و آنها را وسیلهای برای عمومیت دادن و زودتر به نتیجه رسیدن تلقی میکند.
تعریف تکنولوژی و تکنولوژی آموزشی
«کاربرد ابتکاری یافتههای یک رشتة علمی را در صنعت- یا در یک کار عملی- تکنولوژی میگویند.»با توجه به این تعریف، تکنولوژی آموزشی را چنین تعریف کردهاند:
«مجموعهای از معلومات ناشی از کاربرد علوم آموزشی و فراگیری در دنیای حقیقی کلاس درس، همراه با ابزارها و روشهایی که کاربرد علوم گفته شده در بالا را تسهیل میکند...»
علاوه بر تعریف فوق، از تکنولوژی آموزشی تعریفهای دیگری نیز شده است. تعریف زیر را که از سایر تعریفها جامع تر است، برای آگاهی آن دسته از علاقهمندان که به تازگی با مفهوم تکنولوژی آموزشی آشنا شدهاند، انتخاب کردهایم:
«تکنولوژی آموزشی عبارت است از روش سیستماتیک طراحی، اجرای و ارزشیابی کل فرایند تدریس و یادگیری که براساس هدفهای معین و یا بهره گیری از یافتههای روان شناسی یادگیری و علم ارتباطات و به کارگیری منابع مختلف- اعم از انسانی وغیر انسانی- به منظور آموزش مؤثرتر تنظیم واجرا می ش
مرحله اول – ابزار و وسایل
مرحله دوم - مواد آموزشی
مرحله سوم – نظامهای درسی
مرحله چهارم – نظامهای آموزشی
مرحله پنجم – نظامهای اجتماعی
تاسیس گرایش تکنولوژی آموزشی برای اولین باردر ایران، سال ۱۳۷۲
در یک قرن اخیر براساس تحولات به وقوع پیوسته در دیدگاههای معرفتشناسی، رویکردهای روانشناسی یادگیری و سایر علوم وابسته و مربوط به ارتباطات،سیستمها و تعلیم و تربیت،تعریف تکنولوژی آموزشی،دستخوش تحولات بنیادین شده است. این تعریف از«کاربرد وسایل و ابزار در آموزش»،به«طراحی،تولید،اجرا و ارزشیابی نظامهای آموزشی»و سرانجام به«نظریه و عمل طراحی،تهیه(تولید)،استفاده(کاربرد)، مدیریت و ارزشیابی فرایندها و منابع یادگیری».تغییر یافته است.بررسی تاریخچهء این رشته از علوم کاربردی در غرب که زادگاه آن است،نشان از تعامل صاحبنظران این علم با شرایط و اقتضائات محیطی و نیازها و جهتگیریهای نظامهای تربیتی آنان دارد، درحالیکه موقعیت این رشته در کشور ما ایران به منزله یک رشتهء علمی کاملاً وارداتی،همانند بسیاری از رشتههای دیگر دانشگاهی متفاوت است.به همین سبب برای بررسی تاریخ این رشته در ایران میباید در زوایای رخدادها و وقایع مرتبط با تعلیم و تربیت در پی نشانههای مربوط به جنبهای یا جوانبی از مباحث،کاربردها و محتواهای مرتبط با این رشته جستجو کرد تا اثری از آن یافت.در این نوشته بنا بر اهمت و تأثیرگذاری رویداد بسیار مهم تأسیس دارالفنون بررسی خود را از این نقطهء عطف تاریخی شروع میکنیم و با پیگیری رویدادهای آموزشی و فرهنگی کشورمان به خصوص از اول قرن چهاردهم هجری شمسی(مطابق با اوائل قرن بیستم میلادی)، سیر تحول شناخت،موقعیت و کاربرد رشته تکنولوژی آموزشی را دنبال میکنیم.این مطالعه بهخصوص بر وقایع معطوف به زمان پیش از شکلگیری رشتهء تکنولوژی آموزشی در حکم یک رشتهء تحصیلی دانشگاهی در سال 1372 و پس از این تاریخ متمرکز خواهد شد.بررسیها نشان میدهند که به دلیل رخدادهای بسیار مهم تاثیرگذاری،همچون نهضت مشروطه،جنگ جهانی اول،منازعات کشورهای استعماری در کشور ما برای کسب امتیازات،کودتای رضاخان،جنگ جهانی دوم، نهضمت ملی شدن نفت و سرانجام کودتای 28 مرداد 1332 و تبعات مخرب و نامبارک آن کشور ما عملاً پنجاه سال اول قرن بیستم میلادی که گسترهء ناب رشد و شکوفایی علوم در کشورهای غربی بوده را از دست داده است.این عقبماندگی موجب عدم رشد بسیاری از علوم در ایران شده و تکنولوژی آموزشی به عنوان یک رشته تحصیلی دانشگاهی و در حکم یک تخصص کاربردی در آموزش و پرورش و آموزش عالی کشورمان از آن جمله است.برداشتهای ناصواب از این رشته موجب پنهان ماندن ماهیت،فلسفه و محتوای آن برای بسیاری از دستاندرکاران آموزش و پرورش و رشته حیاتی در تعلیم و تربیت جهانی محروم ساخته است.در بخش پایانی این نوشته به چشمانداز این رشته در آینده در پرتو بررسیهای انجام شده خواهیم پرداخت.امید است که چنین بررسیهایی گرچه بسیار محدود و ناقص،بتوانند پرتوی فرا راه دانشپژوهان و علاقهمندان این رشته باشد.
در آبان ماه سال ۱۳۷۲برنامه کارشناسی علوم تربیتی گرایش تکنولوژی آموزشی برای اولین بار در شورای عالی برنامه ریزی وزارت فرهنگ وآموزش عالی به تصویب رسید. این برای اولین بار است که رشته تکنولوژی آموزشی در کشور ما به عنوان یک رشته رسمی دانشگاهی مطرح میشود. مروری بر دروس تخصصی مصوب این گرایش نشان میدهد که تمام تحولات رخ داده در دوره دوم رشته در غرب در این برنامه وجود دارد (مانند:درس اصول طراحی پیامهای اموزشی، آموزش با روش بر سیستمها، ارزیابی نظامهای کوچک آموزشی، جامعه شناسی ارتباطی، آموزش برنامهای، اصول طراحی نظامهای آموزشی). در آبان ماه سال ۱۳۷۴برنامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی به تصویب شورای عالی برنامه ریزی رسید وابتدا در دانشگاه علامه طباطبایی وبه دنبال آن در دانشگاه تربیت معلم به اجرا در آمد. دروس تخصصی این برنامه نشان دهنده وارد شدن مباحث نظامهای آموزشی وطراحی آنها، در کنار توجه به رایانه به عنوا ن اصلی ترین رسانه بعد از تحولات مربوط به تکنولوژی ارتباط واطلاعات است (مانند :برنامه نویسی رایانهای برای آموزش، وتولید برنامههای رایانهای آموزشی) این توجه به رایانه مسلماً در کنار دروسی همچون طراحی آموزشی، اصول تهیه برنامههای آموزشی وطراحی مراکز یادگیری، جهت گیری صحیح طرح مباحث نرمافزاری در کنار ابزارهای الکترونیک رانشان میدهد. خاطره یاری. منبع:مبانی نظری تکنولوژی اموزشی دکتر هاشم فردانش
تاریخچه استفاده از ابزار و وسایل آموزشی در ایران
گرچه ممکن است کشورهای مختلف الزاماً از این مراحل گذر نکرده باشند ولی بیشتر کشورها با این مراحل روبرو بودهاند. در کشور ما از سال ۱۳۰۶ به بعد، بعضی از مدارس اقدام به ایجاد آزمایشگاههای فیزیک و شیمی و علوم زیستی کردند، اما نداشتن کادر متخصص، کمبود ابزار و وسایل و مواد مورد نیاز و عدم اعتقاد به کاربرد این وسایل و روشها، سبب عدم موفقیت این مراکز و راکد ماندن فعالیتهای آنان شد. در سال ۱۳۰۸ وزارت فرهنگ، اداره کل هنرهای زیبا را تاسیس کرد. این اداره علاوه بر نظارت بر کلیه فعالیتهای هنری، مسئولیت استفاده از وسایل سمعی و بصری مدارس را نیز عهدهدار بود. ایجاد آزمایشگاههای سمعی و بصری، دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی نیز جزء فعالیتهای این اداره بود. در سال ۱۳۴۱ ادارهای به نام اداره آموزش فعالیتهای سمعی و بصری در وزارت فرهنگ تشکیل گردید که بعداً با نام دفتر آموزش سمعی و بصری فعالیتهای خود را ادامه داد. توجه به فیلم به عنوان یک رسانه آموزشی در سطح جهانی سبب گردید این اداره اقدام به تشکیل جشنوارههای بینالمللی فیلمهای آموزشی کند. تلویزیون آموزشی در سال ۱۳۴۳ زیر نظر وزارت آموزش و پرورش تاسیس شد و کار خود را بعد از دو سال، با پخش برنامههای درسی در زمینه فیزیک، شیمی، جبر، علوم طبیعی، زبان و دستور فارسی شروع کرد. هدف از پخش این برنامهها جبران کمبود معلمهای متخصص و جبران کمبود آزمایشگاهها بود، اما به علت عدم تطابق وقت آن با برنامه دبیران و مدارس پخش آن متوقف شد. در سال ۱۳۵۲ تهیه برنامههای آموزشی به سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران واگذار شد و برنامههای آموزشی با پخش دروس راهنمایی در سال ۱۳۵۳ مجدداً شروع به فعالیت کرد و همزمان حدود سه هزار دستگاه تلویزیون بین مدارس شهرهای بزرگ کشور توزیع شد. ولی برنامههای تلویزیون به دلیل عدم برنامهریزی صحیح و عدم انتشار اطلاعات درست مربوط به زمان پخش، منجر به شکست گردید. در سال ۱۳۵۳ دوره فوقلیسانس تکنولوژی آموزشی تاسیس شد. گرچه قبل از این سال در دروس لیسانس تربیت معلم و علوم تربیتی، دروسی با عنوانهای مقدمات تکنولوژی آموزشی، تولید و کاربرد مواد آموزشی یا نقش وسایل ارتباط جمعی در آموزش و پرورش گنجانده شده بود، اما در دوره فوقلیسانس دروسی از قبیل طراحی سیستمیک آموزشی، تهیه خودآموزها، روانشناسی تربیتی و یادگیری، آمار و سنجش نیز دیده میشود. مرحله بعدی تکنولوژی در ایران، ایجاد دانشکده مکاتبهای ابوریحان بیرونی برای آموزش کارکنان دولت و با تکیه بر آموزگاران تاسیس شد. نحوه آموزش در دانشکده مکاتبهای از طریق ارسال کتب و نوار شنیداری و گاه کلاس حضوری رفع اشکال بود. مرحله بعدی در ایران ایجاد دانشگاه آزاد ایران و دانشگاه پیام نور است که به نظر میرسد هدفشان همگانی کردن سطح آموزش باشد.
سیر تحول رشته تکنولوژی اموزشی در مغری زمین: سیر تحول رشته تکنولوژی اموزشی در مغرب زمین در یک قرن اخیر بر اساس تحولات به وقوع پیوسته در دیدگاههای معرفت شناسی، رویکردهای روانشناسی یادگیری و سایر علوم وابسته و مربوط به ارتباطات، سیستمها و تعلیم و تربیت، تعریف تکنولوژی آموزشی، دستخوش تحولات بنیادی شده است. قرن هجدهم و نوزدهم میلادی دوران شکوفایی و توسعه علمی همه جانبه مغرب زمین بود. در این دو قرن اکتشافات و اختراعات علمی در زمینه های گوناگون و ظهور نظریه پردازانی مانند روسو، یستالوزی، هربارت و فروبل در حوزه تعلیم و تربیت به وارد شدن علوم طبیعی در برنامه درسی مدارس منجر شد که این امر سبب سریعتر شدن رشد علمی و اجتماعی کشورهای غربی گردید. در نیمه دوم قرن نوزدهم آموزش و پرورش به مثابه یک علم اجتماعی جای خود را در میان سایر علوم باز کرد و دوره پیش از جنگ جهانی اول، امیدهای آموزشی تازه در سه جنبش جداگانه اما مرتبط به هم، به وقوع پیوست: جنبش مطالعه کودک، جنبش بررسی مدرسه و رشد مطالعات تجربی در آموزش و پرورش.
سیر تحول رشته تکنولوژی آموزشی در مغرب زمین
تاریخچه پیدایش و تحول رشته تکنولوژی آموزشی در غرب را می توان به سه دوره به شرح زیر تقسیم کرد:
۱. دوره اول از ابتدای قرن بیستم میلادی.
دوره دوم از اوائل دهه ۱۹۶۰ تا اواخر۱۹۸۰
دوره سوم از اوائل دهه ۱۹۹۰میلادی تا حال حاضر.
فلشزیگ(۱۹۹۸) تکنولوژی آموزشی را در سه دوره فوق چنین نامگذاری کرده است:
دوره اول تکنولوژی ابزاری که در این دوره رسانه ها ابزاری برای غنی کردن آموزش های سنتی اند.
دوره دوم تکنولوژی نظامها که در این دوره رسانه ها جزیی از نظامهای متشکل از انسان و ابزارند و برای آموزش عملکردهای خاص به کار می روند.
دوره سوم تکنولوژی فکورانه که دارای ویژگی های زیر است:
۱. به رسمیت شناختن انواع دانش حاصل از منابع علمی سنتی و تجربه
۲. مبتنی بودن بر دانش نظری و دانش عملی و مقدم دانستن دانش نظری بر عملی
۳. به کار گیری انواع دانش بر اساس یک دیدگاه ارزش شناسی مشخص
۴. فکورانه بودن به معنای تعمق کردن درباره تکنولوژی (بعد دانش و ارزش ها) و محصولات آن (بعد طرحها و مواد)
تاریخچه پیدایش و تحول رشته تکنولوژی آموزشی را می توان از نظر زمانی به سه دوره مشخص تقسیم کرد : دوره اول : از اوایل قرن بیستم تا اواخر سالهای 1950 ( رویکرد اثبات گرایی – رفتار گرایی – تکنولوژی ابزاری ) دوره دوم : از اوایل سالهای 1960 تا اواخر سالهای 1980 ( رویکرد تعبیری – شناخت گرایی –تکنولوژی نظامها ) دوره سوم : از اوایل سالهای 1990 تا زمان حال ( رویکرد انتقادی – ساخت گرایی – تکنولوژی متفکرانه ) که در اینجا به شرح کامل دوره سوم از تاریخچه پیدایش و تحول تکنولوژی آموزشی میپردازیم . دوره سوم : رویکرد انتقادی – ساختگرایی – تکنولوژی متفکرانه : رویکرد انتقادی به زعم طرفدارانش به دنبال پر کردن فاصله بین رویکرد اثبات گرایی و رقیب آن یعنی رویکرد تعبیری یا تفسیری است و از رویکرد اثبات گرایی برای آنکه آن را تحویل گرایی می نامند و از رویکرد تعبیری برای آنکه نسبی گرایی ضمنی مستتر در دیدگاه معرفت شناسی است انتقاد کردند و زمینه را برای رشد رویکرد انتقادی فراهم آوردند . این رویکرد با جهت گیری های سیاسی خود به سلطه علم ، تکنولوژی و دیوان سالاری که از شاخصه های سرمایه داری است معترض و معتقد است که در این شرایط احتمال طرح سوال درباره هنجارها و ارزشهای اجتماعی و "زندگی خوب " در عرصه اجتماعی از بین می رود و بنابر این رویکرد انتقادی با طرح این سوالها که محور اصلی مباحث آن را تشکیل می دهد منجر به آزادی و رهایی افراد از عقاید نادرست و غلبه بر جور و ستم می شود . متفکران این رویکرد معتقدند که فلسفه باید در خدمت این مبارزه و جنبش اجتماعی قرار گیرد . صاحب نظران زیادی در رشته تعلیم وتربیت تحت تاثیر نظریه انتقادی قرار گرفتند و به جهت همخوانی برخی مبانی معرفت شناسی بنیادی خود بامکتب روانشناسی ساخت گرایی ، اغلب این رویکرد را در زمینه برنامه ریزی و آموزش مورد تاکید قرار دادند . ساخت گرایی نام خود را از کلمه ساخت یا ساختن اتخاذ کرده که منعکس کننده دیدگاه معرفت شناسانه آن است . ساخت گرایان معتقدند که ساختار دانش چیزی نیست که خارج از ذهن شاگرد وجود داشته باشد ، بلکه ساختار دانش حاصل تعامل مستمر با سازه های موجود و آزمایش و پالایش بازنماییهای ذهنی آن برای یافتن درک صحیح تری از جهان خارج است و بر این اساس فعالیت یادگیری باید محور توجه قرار گیرد نه فرایند آموزش . مهمترین پیش فرض معرفت شناسانه ساخت گرایی آن است که معنا ، تابعی از چگونگی ساختن آن بر اساس تجربه های فردی است . ساخت گرایان معتقدند که دانش در درون فرد و توسط او ساخته می شود و از منابع خارجی دریافت نمیشود .ساخت گرایان افراطی مانند گلیسرزفلد معتقدند که هیچ واقعیت عینی مستقل از فعالیت ذهنی انسان وجود ندارد . جهان فردی توسط ذهن خلق می شود و بنابراین هیچ جهانی واقعی تر از دیگری نیست .ساختن معنا بر بر تطابق آن با جهان خارج از ذهن مبتنی نیست ، بلکه به درک فرد از آن بستگی دارد . تمام ساخت گرایان معتقدند که ذهن موقعیتی ابزاری و اساسی برای تفسیر رویدادها ، اشیاء و دیدگاههای جهان خارج از ذهن دارد و این تفسیرها ، مبنای دانش فرد راکه شخصی و منحصربهفرد است تشکیل می دهد . .این رویکرد جدید باعث تغییرات اساسی در مباحث محوری اغلب رشته های تعلیم وتربیت و از آن جمله تکنولوژی آموزشی شد . عبور از رویکرد نظامهای آموزشی که به گفته رایگلوث دوره صنعتی در تکنولوژی آموزشی بود ، به دوره یا عصر اطلاعات به معنای تحول از مرحله تولید برنامه های آموزش معیار به مرحله خلق برنامه های آموزش طراحی شده برای تک تک فراگیران است . در این مرحله جدید طراحان به جای ایجاد نتایج یادگیری یکسان و از قبل تعیین شده برای تمام شاگردان ، به خلق تجارب یادگیری انحصاری برای هر یک از شاگردان می پردازند . زمینه ضروری چنین اقدامی ، پیشرفت سریع در تکنولوژیهای ارتباطات و رایانه است . تکنولوژیست های آموزشی برای طراحی برنامه های اموزشی به جای تاکید بر ساده سازی و یادگیریهای مبتنی بر توضیح و ارائه مستقیم باید بر زمینه های واقعی و ملموس تکیه کنند ، این امر موجب تحولات زیادی در مباحث رشته تکنولوژی آموزشی شده است . ماهیت و محتوای رشته تکنولوژی آموزشی در طول قرن بیستم ، سرانجام این رشته را در موقعیتی قرار داده است که با ورود و ادغام رویکردهای جدید به این رشته ، اینک به عنوان یک رشته علمی زنده و پویا در محافل تربیتی غرب حضور فعال دارد . از بارزترین خصوصیات این دوران که از آن با نام " پسامدرن " یاد می شود به گفته هلینکا و دنیس خصوصیت تکثر گرایی ، این زمانی بودن و پیچیدگی آن است که در مقابل خصوصیت جهانی بودن ، ثابت بودن و ساده بودن دوران نوگرایی خودنمایی می کند . دقیقاً به دلیل این خصوصیات ویژه است که در دوران پسامدرن تمام دیدگاههای هستی شناسی ، معرفت شناسی ، روانشناسی و روش شناسی در کنار هم و با درجه ای که ضرورت موقعیتهای واقعی آموزشی اقتضا میکند وجود دارد و ظهور و قدرت یافتن رویکرد ساخت گرایی در رشته تکنولوزی آموزشی منجر به نفی و کنار نهادن سایر دیدگاهها و رویکردها نشده است .
فناوری کمکی
فناوری یاری رسان (به انگلیسی: Assistive Technology) بخشی است که شامل دستگاه های یاری رسان، سازگار و توانبخش برای افراد ناتوان و روند انتخاب و قرار دادن و استفاده از آنها می باشد. این فناوری با قادر ساختن مردم برای به انجام رسانیدن کارهایی که قبلاً به آن قادر نبودند یا برای انجام آن سختی بسیار زیادی داشتند استقلال بیشتری فراهم می کند که این امر خود توسط پیشرفت و یا تبدیل روش های تعامل با فناوری مورد نیاز انجام این گونه کارها انجام می پذیرد.
تکنولوژی آموزشی، درعمل با طراحی و ارزشیابی برنامههای درسی، تجارب آموزشی، اجرا و اصلاح مجدد آنها بستگی دارد، به بیانی دیگر: تکنولوژی آموزشی یک روش اصولی و منطقی برای حل مشکلات آموزشی و برنامه ریزی درسی است که با نوعی تفکر سیستماتیک (منظم و علمی) همراه است.

با توجه به این مفهوم، اطلاق عنوان تکنولوژی آموزشی به وسایل سمعی و بصری یا سایر ابزارهای آموزشی و کمک آموزشی، صحیح به نظر نمیرسد. البته این بدان معنی نیست که در روش تکنولوژی آموزشی، از وسایل سمعی و بصری یا رسانههای آموزشی استفاده نمیشود؛ بلکه بر عکس، استفاده از وسایل سمعی و بصری و کاربرد رسانهها در همة مفاهیم و تعاریف تکنولوژی آموزشی مستتر است. اما هیچ یک از سیستمهای پذیرفته شدة تکنولوژی آموزشی، وسایل و رسانهها را هدف نمیداند و آنها را وسیلهای برای عمومیت دادن و زودتر به نتیجه رسیدن تلقی میکند.
تعریف تکنولوژی و تکنولوژی آموزشی
«کاربرد ابتکاری یافتههای یک رشتة علمی را در صنعت- یا در یک کار عملی- تکنولوژی میگویند.»با توجه به این تعریف، تکنولوژی آموزشی را چنین تعریف کردهاند:
«مجموعهای از معلومات ناشی از کاربرد علوم آموزشی و فراگیری در دنیای حقیقی کلاس درس، همراه با ابزارها و روشهایی که کاربرد علوم گفته شده در بالا را تسهیل میکند...»
علاوه بر تعریف فوق، از تکنولوژی آموزشی تعریفهای دیگری نیز شده است. تعریف زیر را که از سایر تعریفها جامع تر است، برای آگاهی آن دسته از علاقهمندان که به تازگی با مفهوم تکنولوژی آموزشی آشنا شدهاند، انتخاب کردهایم:
«تکنولوژی آموزشی عبارت است از روش سیستماتیک طراحی، اجرای و ارزشیابی کل فرایند تدریس و یادگیری که براساس هدفهای معین و یا بهره گیری از یافتههای روان شناسی یادگیری و علم ارتباطات و به کارگیری منابع مختلف- اعم از انسانی وغیر انسانی- به منظور آموزش مؤثرتر تنظیم واجرا می ش
مرحله اول – ابزار و وسایل
مرحله دوم - مواد آموزشی
مرحله سوم – نظامهای درسی
مرحله چهارم – نظامهای آموزشی
مرحله پنجم – نظامهای اجتماعی
تاسیس گرایش تکنولوژی آموزشی برای اولین باردر ایران، سال ۱۳۷۲
در یک قرن اخیر براساس تحولات به وقوع پیوسته در دیدگاههای معرفتشناسی، رویکردهای روانشناسی یادگیری و سایر علوم وابسته و مربوط به ارتباطات،سیستمها و تعلیم و تربیت،تعریف تکنولوژی آموزشی،دستخوش تحولات بنیادین شده است. این تعریف از«کاربرد وسایل و ابزار در آموزش»،به«طراحی،تولید،اجرا و ارزشیابی نظامهای آموزشی»و سرانجام به«نظریه و عمل طراحی،تهیه(تولید)،استفاده(کاربرد)، مدیریت و ارزشیابی فرایندها و منابع یادگیری».تغییر یافته است.بررسی تاریخچهء این رشته از علوم کاربردی در غرب که زادگاه آن است،نشان از تعامل صاحبنظران این علم با شرایط و اقتضائات محیطی و نیازها و جهتگیریهای نظامهای تربیتی آنان دارد، درحالیکه موقعیت این رشته در کشور ما ایران به منزله یک رشتهء علمی کاملاً وارداتی،همانند بسیاری از رشتههای دیگر دانشگاهی متفاوت است.به همین سبب برای بررسی تاریخ این رشته در ایران میباید در زوایای رخدادها و وقایع مرتبط با تعلیم و تربیت در پی نشانههای مربوط به جنبهای یا جوانبی از مباحث،کاربردها و محتواهای مرتبط با این رشته جستجو کرد تا اثری از آن یافت.در این نوشته بنا بر اهمت و تأثیرگذاری رویداد بسیار مهم تأسیس دارالفنون بررسی خود را از این نقطهء عطف تاریخی شروع میکنیم و با پیگیری رویدادهای آموزشی و فرهنگی کشورمان به خصوص از اول قرن چهاردهم هجری شمسی(مطابق با اوائل قرن بیستم میلادی)، سیر تحول شناخت،موقعیت و کاربرد رشته تکنولوژی آموزشی را دنبال میکنیم.این مطالعه بهخصوص بر وقایع معطوف به زمان پیش از شکلگیری رشتهء تکنولوژی آموزشی در حکم یک رشتهء تحصیلی دانشگاهی در سال 1372 و پس از این تاریخ متمرکز خواهد شد.بررسیها نشان میدهند که به دلیل رخدادهای بسیار مهم تاثیرگذاری،همچون نهضت مشروطه،جنگ جهانی اول،منازعات کشورهای استعماری در کشور ما برای کسب امتیازات،کودتای رضاخان،جنگ جهانی دوم، نهضمت ملی شدن نفت و سرانجام کودتای 28 مرداد 1332 و تبعات مخرب و نامبارک آن کشور ما عملاً پنجاه سال اول قرن بیستم میلادی که گسترهء ناب رشد و شکوفایی علوم در کشورهای غربی بوده را از دست داده است.این عقبماندگی موجب عدم رشد بسیاری از علوم در ایران شده و تکنولوژی آموزشی به عنوان یک رشته تحصیلی دانشگاهی و در حکم یک تخصص کاربردی در آموزش و پرورش و آموزش عالی کشورمان از آن جمله است.برداشتهای ناصواب از این رشته موجب پنهان ماندن ماهیت،فلسفه و محتوای آن برای بسیاری از دستاندرکاران آموزش و پرورش و رشته حیاتی در تعلیم و تربیت جهانی محروم ساخته است.در بخش پایانی این نوشته به چشمانداز این رشته در آینده در پرتو بررسیهای انجام شده خواهیم پرداخت.امید است که چنین بررسیهایی گرچه بسیار محدود و ناقص،بتوانند پرتوی فرا راه دانشپژوهان و علاقهمندان این رشته باشد.
در آبان ماه سال ۱۳۷۲برنامه کارشناسی علوم تربیتی گرایش تکنولوژی آموزشی برای اولین بار در شورای عالی برنامه ریزی وزارت فرهنگ وآموزش عالی به تصویب رسید. این برای اولین بار است که رشته تکنولوژی آموزشی در کشور ما به عنوان یک رشته رسمی دانشگاهی مطرح میشود. مروری بر دروس تخصصی مصوب این گرایش نشان میدهد که تمام تحولات رخ داده در دوره دوم رشته در غرب در این برنامه وجود دارد (مانند:درس اصول طراحی پیامهای اموزشی، آموزش با روش بر سیستمها، ارزیابی نظامهای کوچک آموزشی، جامعه شناسی ارتباطی، آموزش برنامهای، اصول طراحی نظامهای آموزشی). در آبان ماه سال ۱۳۷۴برنامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی به تصویب شورای عالی برنامه ریزی رسید وابتدا در دانشگاه علامه طباطبایی وبه دنبال آن در دانشگاه تربیت معلم به اجرا در آمد. دروس تخصصی این برنامه نشان دهنده وارد شدن مباحث نظامهای آموزشی وطراحی آنها، در کنار توجه به رایانه به عنوا ن اصلی ترین رسانه بعد از تحولات مربوط به تکنولوژی ارتباط واطلاعات است (مانند :برنامه نویسی رایانهای برای آموزش، وتولید برنامههای رایانهای آموزشی) این توجه به رایانه مسلماً در کنار دروسی همچون طراحی آموزشی، اصول تهیه برنامههای آموزشی وطراحی مراکز یادگیری، جهت گیری صحیح طرح مباحث نرمافزاری در کنار ابزارهای الکترونیک رانشان میدهد. خاطره یاری. منبع:مبانی نظری تکنولوژی اموزشی دکتر هاشم فردانش
تاریخچه استفاده از ابزار و وسایل آموزشی در ایران
گرچه ممکن است کشورهای مختلف الزاماً از این مراحل گذر نکرده باشند ولی بیشتر کشورها با این مراحل روبرو بودهاند. در کشور ما از سال ۱۳۰۶ به بعد، بعضی از مدارس اقدام به ایجاد آزمایشگاههای فیزیک و شیمی و علوم زیستی کردند، اما نداشتن کادر متخصص، کمبود ابزار و وسایل و مواد مورد نیاز و عدم اعتقاد به کاربرد این وسایل و روشها، سبب عدم موفقیت این مراکز و راکد ماندن فعالیتهای آنان شد. در سال ۱۳۰۸ وزارت فرهنگ، اداره کل هنرهای زیبا را تاسیس کرد. این اداره علاوه بر نظارت بر کلیه فعالیتهای هنری، مسئولیت استفاده از وسایل سمعی و بصری مدارس را نیز عهدهدار بود. ایجاد آزمایشگاههای سمعی و بصری، دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی نیز جزء فعالیتهای این اداره بود. در سال ۱۳۴۱ ادارهای به نام اداره آموزش فعالیتهای سمعی و بصری در وزارت فرهنگ تشکیل گردید که بعداً با نام دفتر آموزش سمعی و بصری فعالیتهای خود را ادامه داد. توجه به فیلم به عنوان یک رسانه آموزشی در سطح جهانی سبب گردید این اداره اقدام به تشکیل جشنوارههای بینالمللی فیلمهای آموزشی کند. تلویزیون آموزشی در سال ۱۳۴۳ زیر نظر وزارت آموزش و پرورش تاسیس شد و کار خود را بعد از دو سال، با پخش برنامههای درسی در زمینه فیزیک، شیمی، جبر، علوم طبیعی، زبان و دستور فارسی شروع کرد. هدف از پخش این برنامهها جبران کمبود معلمهای متخصص و جبران کمبود آزمایشگاهها بود، اما به علت عدم تطابق وقت آن با برنامه دبیران و مدارس پخش آن متوقف شد. در سال ۱۳۵۲ تهیه برنامههای آموزشی به سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران واگذار شد و برنامههای آموزشی با پخش دروس راهنمایی در سال ۱۳۵۳ مجدداً شروع به فعالیت کرد و همزمان حدود سه هزار دستگاه تلویزیون بین مدارس شهرهای بزرگ کشور توزیع شد. ولی برنامههای تلویزیون به دلیل عدم برنامهریزی صحیح و عدم انتشار اطلاعات درست مربوط به زمان پخش، منجر به شکست گردید. در سال ۱۳۵۳ دوره فوقلیسانس تکنولوژی آموزشی تاسیس شد. گرچه قبل از این سال در دروس لیسانس تربیت معلم و علوم تربیتی، دروسی با عنوانهای مقدمات تکنولوژی آموزشی، تولید و کاربرد مواد آموزشی یا نقش وسایل ارتباط جمعی در آموزش و پرورش گنجانده شده بود، اما در دوره فوقلیسانس دروسی از قبیل طراحی سیستمیک آموزشی، تهیه خودآموزها، روانشناسی تربیتی و یادگیری، آمار و سنجش نیز دیده میشود. مرحله بعدی تکنولوژی در ایران، ایجاد دانشکده مکاتبهای ابوریحان بیرونی برای آموزش کارکنان دولت و با تکیه بر آموزگاران تاسیس شد. نحوه آموزش در دانشکده مکاتبهای از طریق ارسال کتب و نوار شنیداری و گاه کلاس حضوری رفع اشکال بود. مرحله بعدی در ایران ایجاد دانشگاه آزاد ایران و دانشگاه پیام نور است که به نظر میرسد هدفشان همگانی کردن سطح آموزش باشد.
سیر تحول رشته تکنولوژی اموزشی در مغری زمین: سیر تحول رشته تکنولوژی اموزشی در مغرب زمین در یک قرن اخیر بر اساس تحولات به وقوع پیوسته در دیدگاههای معرفت شناسی، رویکردهای روانشناسی یادگیری و سایر علوم وابسته و مربوط به ارتباطات، سیستمها و تعلیم و تربیت، تعریف تکنولوژی آموزشی، دستخوش تحولات بنیادی شده است. قرن هجدهم و نوزدهم میلادی دوران شکوفایی و توسعه علمی همه جانبه مغرب زمین بود. در این دو قرن اکتشافات و اختراعات علمی در زمینه های گوناگون و ظهور نظریه پردازانی مانند روسو، یستالوزی، هربارت و فروبل در حوزه تعلیم و تربیت به وارد شدن علوم طبیعی در برنامه درسی مدارس منجر شد که این امر سبب سریعتر شدن رشد علمی و اجتماعی کشورهای غربی گردید. در نیمه دوم قرن نوزدهم آموزش و پرورش به مثابه یک علم اجتماعی جای خود را در میان سایر علوم باز کرد و دوره پیش از جنگ جهانی اول، امیدهای آموزشی تازه در سه جنبش جداگانه اما مرتبط به هم، به وقوع پیوست: جنبش مطالعه کودک، جنبش بررسی مدرسه و رشد مطالعات تجربی در آموزش و پرورش.
سیر تحول رشته تکنولوژی آموزشی در مغرب زمین
تاریخچه پیدایش و تحول رشته تکنولوژی آموزشی در غرب را می توان به سه دوره به شرح زیر تقسیم کرد:
۱. دوره اول از ابتدای قرن بیستم میلادی.
دوره دوم از اوائل دهه ۱۹۶۰ تا اواخر۱۹۸۰
دوره سوم از اوائل دهه ۱۹۹۰میلادی تا حال حاضر.
فلشزیگ(۱۹۹۸) تکنولوژی آموزشی را در سه دوره فوق چنین نامگذاری کرده است:
دوره اول تکنولوژی ابزاری که در این دوره رسانه ها ابزاری برای غنی کردن آموزش های سنتی اند.
دوره دوم تکنولوژی نظامها که در این دوره رسانه ها جزیی از نظامهای متشکل از انسان و ابزارند و برای آموزش عملکردهای خاص به کار می روند.
دوره سوم تکنولوژی فکورانه که دارای ویژگی های زیر است:
۱. به رسمیت شناختن انواع دانش حاصل از منابع علمی سنتی و تجربه
۲. مبتنی بودن بر دانش نظری و دانش عملی و مقدم دانستن دانش نظری بر عملی
۳. به کار گیری انواع دانش بر اساس یک دیدگاه ارزش شناسی مشخص
۴. فکورانه بودن به معنای تعمق کردن درباره تکنولوژی (بعد دانش و ارزش ها) و محصولات آن (بعد طرحها و مواد)
تاریخچه پیدایش و تحول رشته تکنولوژی آموزشی را می توان از نظر زمانی به سه دوره مشخص تقسیم کرد : دوره اول : از اوایل قرن بیستم تا اواخر سالهای 1950 ( رویکرد اثبات گرایی – رفتار گرایی – تکنولوژی ابزاری ) دوره دوم : از اوایل سالهای 1960 تا اواخر سالهای 1980 ( رویکرد تعبیری – شناخت گرایی –تکنولوژی نظامها ) دوره سوم : از اوایل سالهای 1990 تا زمان حال ( رویکرد انتقادی – ساخت گرایی – تکنولوژی متفکرانه ) که در اینجا به شرح کامل دوره سوم از تاریخچه پیدایش و تحول تکنولوژی آموزشی میپردازیم . دوره سوم : رویکرد انتقادی – ساختگرایی – تکنولوژی متفکرانه : رویکرد انتقادی به زعم طرفدارانش به دنبال پر کردن فاصله بین رویکرد اثبات گرایی و رقیب آن یعنی رویکرد تعبیری یا تفسیری است و از رویکرد اثبات گرایی برای آنکه آن را تحویل گرایی می نامند و از رویکرد تعبیری برای آنکه نسبی گرایی ضمنی مستتر در دیدگاه معرفت شناسی است انتقاد کردند و زمینه را برای رشد رویکرد انتقادی فراهم آوردند . این رویکرد با جهت گیری های سیاسی خود به سلطه علم ، تکنولوژی و دیوان سالاری که از شاخصه های سرمایه داری است معترض و معتقد است که در این شرایط احتمال طرح سوال درباره هنجارها و ارزشهای اجتماعی و "زندگی خوب " در عرصه اجتماعی از بین می رود و بنابر این رویکرد انتقادی با طرح این سوالها که محور اصلی مباحث آن را تشکیل می دهد منجر به آزادی و رهایی افراد از عقاید نادرست و غلبه بر جور و ستم می شود . متفکران این رویکرد معتقدند که فلسفه باید در خدمت این مبارزه و جنبش اجتماعی قرار گیرد . صاحب نظران زیادی در رشته تعلیم وتربیت تحت تاثیر نظریه انتقادی قرار گرفتند و به جهت همخوانی برخی مبانی معرفت شناسی بنیادی خود بامکتب روانشناسی ساخت گرایی ، اغلب این رویکرد را در زمینه برنامه ریزی و آموزش مورد تاکید قرار دادند . ساخت گرایی نام خود را از کلمه ساخت یا ساختن اتخاذ کرده که منعکس کننده دیدگاه معرفت شناسانه آن است . ساخت گرایان معتقدند که ساختار دانش چیزی نیست که خارج از ذهن شاگرد وجود داشته باشد ، بلکه ساختار دانش حاصل تعامل مستمر با سازه های موجود و آزمایش و پالایش بازنماییهای ذهنی آن برای یافتن درک صحیح تری از جهان خارج است و بر این اساس فعالیت یادگیری باید محور توجه قرار گیرد نه فرایند آموزش . مهمترین پیش فرض معرفت شناسانه ساخت گرایی آن است که معنا ، تابعی از چگونگی ساختن آن بر اساس تجربه های فردی است . ساخت گرایان معتقدند که دانش در درون فرد و توسط او ساخته می شود و از منابع خارجی دریافت نمیشود .ساخت گرایان افراطی مانند گلیسرزفلد معتقدند که هیچ واقعیت عینی مستقل از فعالیت ذهنی انسان وجود ندارد . جهان فردی توسط ذهن خلق می شود و بنابراین هیچ جهانی واقعی تر از دیگری نیست .ساختن معنا بر بر تطابق آن با جهان خارج از ذهن مبتنی نیست ، بلکه به درک فرد از آن بستگی دارد . تمام ساخت گرایان معتقدند که ذهن موقعیتی ابزاری و اساسی برای تفسیر رویدادها ، اشیاء و دیدگاههای جهان خارج از ذهن دارد و این تفسیرها ، مبنای دانش فرد راکه شخصی و منحصربهفرد است تشکیل می دهد . .این رویکرد جدید باعث تغییرات اساسی در مباحث محوری اغلب رشته های تعلیم وتربیت و از آن جمله تکنولوژی آموزشی شد . عبور از رویکرد نظامهای آموزشی که به گفته رایگلوث دوره صنعتی در تکنولوژی آموزشی بود ، به دوره یا عصر اطلاعات به معنای تحول از مرحله تولید برنامه های آموزش معیار به مرحله خلق برنامه های آموزش طراحی شده برای تک تک فراگیران است . در این مرحله جدید طراحان به جای ایجاد نتایج یادگیری یکسان و از قبل تعیین شده برای تمام شاگردان ، به خلق تجارب یادگیری انحصاری برای هر یک از شاگردان می پردازند . زمینه ضروری چنین اقدامی ، پیشرفت سریع در تکنولوژیهای ارتباطات و رایانه است . تکنولوژیست های آموزشی برای طراحی برنامه های اموزشی به جای تاکید بر ساده سازی و یادگیریهای مبتنی بر توضیح و ارائه مستقیم باید بر زمینه های واقعی و ملموس تکیه کنند ، این امر موجب تحولات زیادی در مباحث رشته تکنولوژی آموزشی شده است . ماهیت و محتوای رشته تکنولوژی آموزشی در طول قرن بیستم ، سرانجام این رشته را در موقعیتی قرار داده است که با ورود و ادغام رویکردهای جدید به این رشته ، اینک به عنوان یک رشته علمی زنده و پویا در محافل تربیتی غرب حضور فعال دارد . از بارزترین خصوصیات این دوران که از آن با نام " پسامدرن " یاد می شود به گفته هلینکا و دنیس خصوصیت تکثر گرایی ، این زمانی بودن و پیچیدگی آن است که در مقابل خصوصیت جهانی بودن ، ثابت بودن و ساده بودن دوران نوگرایی خودنمایی می کند . دقیقاً به دلیل این خصوصیات ویژه است که در دوران پسامدرن تمام دیدگاههای هستی شناسی ، معرفت شناسی ، روانشناسی و روش شناسی در کنار هم و با درجه ای که ضرورت موقعیتهای واقعی آموزشی اقتضا میکند وجود دارد و ظهور و قدرت یافتن رویکرد ساخت گرایی در رشته تکنولوزی آموزشی منجر به نفی و کنار نهادن سایر دیدگاهها و رویکردها نشده است .
فناوری کمکی
فناوری یاری رسان (به انگلیسی: Assistive Technology) بخشی است که شامل دستگاه های یاری رسان، سازگار و توانبخش برای افراد ناتوان و روند انتخاب و قرار دادن و استفاده از آنها می باشد. این فناوری با قادر ساختن مردم برای به انجام رسانیدن کارهایی که قبلاً به آن قادر نبودند یا برای انجام آن سختی بسیار زیادی داشتند استقلال بیشتری فراهم می کند که این امر خود توسط پیشرفت و یا تبدیل روش های تعامل با فناوری مورد نیاز انجام این گونه کارها انجام می پذیرد.